سه‌شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۴۷
با وجود اینکه در لحظه شهادت کمتر از 22 سال داشت، حدود 7 سال از عمر پربرکت خویش را در بخش های مختلف جبهه گذرانده و همراه با آن تا پایان سال چهارم دورة کارشناسی ارشد علوم سیاسی،یکی از بهترین و موفق ترین دانشجویان دانشگاه امام صادق)ع( به شمار می آمد
 مروری بر زندگی شهید سید مهدی حیاتی رکنی

شهید سیدمهدی حیاتی رکنی

نام پدر: سیدمحمدعلی

شمارة شناسنامه: 2492

صادره: دزفول

محل تولد: دزفول

تاریخ تولد: 1345

سال ورود به دانشگاه: 1363

رشتة تحصیلی: معارف اسلامی و علوم سیاسی

تاریخ و محل شهادت:25/2/1367 سیدصادق

عملیات: بیت المقدس

زندگی نامة شهید

در یکی از روزهای پاک خدا، هنگامی که خورشید درست در وسط آسمان، حقانیت و نورانیت خویش را نثارمان می کرد و منادیان حق از مناره های مسجد ندای الله اکبر سر می دادند، در گرداگرد خانه ای از خانه های شهر دزفول، فرشتگان زمین، نوید تولد کودکی از سلالة پیامبر(ص) را به ملکوتیان مژده دادند.

تولد فرزندی پاک و معصوم که روز دوازده شهریور ماه سال 1345 نخستین روز از بهار عمرش محسوب می شد و باز همان فرشتگان خوب خدا در گوش پدر و مادر این فرزند طنین انداختند که نامش را «سیدمهدی » گذارند تا از پاسداران حریم پاک امام مهدی موعود(عج) باشد.

سید مهدی چهارمین فرزند خانواده بود، گلی زیبا و معطربا چهره ای مظلومانه و تبسّمی همیشگی، بسیار جدی و تیزهوش، دارای حجب و حیای خاص،که همه را مجذوب خویش می کرد. پسری کوچک با تفکری بزرگ و هوش و استعدادی سرشار.

تحصیلات ابتدایی را در دبستان « امام » با کسب بهترین نمره ها و جوایز متعدد طی کرد و سپس وارد مدرسة راهنمایی «دهخدا » شد. کم کم راهنمایی ها و ارشادات برادرش «سیدمصطفی »که به عنوان مربی و معلمی دلسوز برای او بود، انقلاب عظیمی دراوا یجاد شد. از همانا بتدای حرکت راستینش به این مسأله صریحاً معتقد بودکه قبل از هرگونه فعالیت و دیگر سازی باید به خودسازی پرداخت و خود مصداق عینی این مسأله بود؛ به طوری که در تمام امور زندگی اش از روی برنامه و نظم کار می کرد.

نمازهای به موقع و اکثراً جماعت و عبادات واجب و مستحبی او، دعاهای خالصانة او، قرائت قرآن و حفظ قرآن او، همه نشانگر تقوا و پاکی او بود.

بعد از اتمام تحصیلات دورة راهنمایی به دبیرستان «سعید نفیسی » وارد و در رشتة اقتصاد مشغول درس خواندن شد.

او علاوه بر اینکه شاگرد زرنگی محسوب می شد، مسؤولیت انجمن اسلامی دبیرستان را به عهده داشت و در همین حال در حزب جمهوری اسلامی مشغول فعالیت بود. به خاطر بینش باز فرهنگی و سیاسی اش به عنوان مسؤول آموزش شاخة دانش آموزی و مسؤول بخش نوجوانان حزب فعالیت می کرد و شب ها نیز مسؤولیت جلسات قرائت قرآن نوجوانان مساجد «مقومی » و «میثم تمار » را به نحو احسن انجام می داد.

14 ساله بود که جنگ تحمیلی شروع شد.ا ین مردکوچک آرزوی رفتن به جبهه را در سر خود می پروراند.

دریکی از نوشته هایش گفته است:

- در سال 1359 من فقط 14 سال داشتم. قدم کوتاه بود و آرزوی جبهه رفتن بزر گترین آرزویم شده بود.

اما چون مسؤولان از لحاظ جسمی او را واجد شرایط نمی دیدند، به جبهه اعزامش نمی کردند.

او برای این که از هیچ تلاشی بازنماند، برای فراگیری اصول اسلامی به مدت سه ماه به قم مشرف شد.

در سال 1361 هنگامیکه 16 ساله بود، با اصرار زیادش به جبهه شتافت. در عملیات والفجر مقدماتی حضوری فعال داشت و مزة شیرین جبهه را از همان موقع چشید و عاشق جبهه شد.

درس می خواند اما در جبهه؛ اگر هم در کلاس درس حضور می یافت، به گفته خودش او آنجا نبود، بلکه در جبهه و در کنار همرزمانش بود.

در شهریور ماه سال 1363 برادر و بهترین معلم زندگی اش«سید مصطفی» را از دست داد. فقدان برادر، او را بسیار متأثر و محزون کرد.

با این حال در تمامی مدت تحصیلاتش هیچ گاه وقفه ای در درس خواندنش ایجاد نشد. در همین سال به گرفتن دیپلم نایل آمد.

بعد از شرکت در کنکور و قبول شدن، به دانشگاه امام صادق)ع) راه یافت و در رشتة معارف اسلامی و علوم سیاسی مشغول تحصیل شد. اما باز هم نه در تهران بلکه بیشتر در جبهه های گرم جنوب و فقط موقع امتحانات او را در دانشگاه می شد دید و مانند همیشه موفق و ممتاز.

به یاد دوستان همرزم و اسیرش، آن آزادگان در بند، نامه ها نوشت و مقالات زیادی از خود به یادگار گذاشت، که از آن جمله مقالة،«کلاس جنگ» و«معراج دو یار» -که با نام مستعار )ع خ( در روزنامة رسالت مورخ بهمن و اسفند ماه 1366 به چاپ رسیده است- را می توان نام برد.

چون به زبانهای انگلیسی و عربی تسلط کافی داشت، از طرف دانشگاه برای تبلیغات اسلامی انتخاب شد و قرار بود در همین سال، همراه کاروان های حجاج به مکة معظمه مشرف شود.

با وجود اینکه در لحظه شهادت کمتر از 22 سال داشت، حدود 7 سال از عمر پربرکت خویش را در بخش های مختلف جبهه گذرانده و همراه با آن تا پایان سال چهارم دورة کارشناسی ارشد علوم سیاسی،یکی از بهترین و موفق ترین دانشجویان دانشگاه امام صادق)ع( به شمار می آمد.

برای چندمین بار بودکه می خواست به جبهه برود، اما بسيار مشتاق بود و سر از پای نمی شناخت. این بار به جبهة غرب اعزام شد و در سنگر دیده بانی توپخانه روی«تپه ریشن» مشغول پاسداری از حریم مقدس اسلام بود و درصدد فراهم کردن مقدمات اولیة عمليات؛که در ظهر روز 28 رمضان، درست هنگامیکه خود را برای راز و نیاز با خدایش آماده می ساخت، به نمازی راستین در سجاده ای خونین به سجده ای حقیقی نایل شد و قابیلیان زمان- آن خفاشان شب پرست صدامی- قلب پاکش را سوراخ کردند و پرندة جان او را از قفس تنگ تنش رها ساختند و او به کمال واقعی خویش دست یافت.

منبع: نغمه های سرخ/ نشر شاهد/ یادمان شهدای دانشگاه امام صادق (ع)/ 1392

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده