شهادت 31 خرداد؛
شهيد هيبت اله اکابريان در بیست بهمن سال 1344 دیده به جهان گشود و در خرداد سال 1366 به شهادت رسید.

تاملی در زندگی نامه شهيد هيبت اله اکابريان

نوید شاهد فارس: شهيد هيبت اله اکابريان در بیست بهمن سال 1344در روستاي دهنو از توابع شهرستان شيراز در خانواده اي بي بضاعت ولي مومن و معتقد به اسلام ديده به جهان گشود . پس از طي دوران طفوليت وارد دبستان ابتدايي شد و سپس قدم به مرحله دوم در مدرسه راهنمايي سياخ دارنگون گذاشت.
 سپس در رشته کشاورزي در آموزشکده علي آباد به ادامه تحصيل پرداخت و موفق به اخذ ديپلم کشاورزي گرديد. وي در طول مدت تحصيل به دليل دوري راه و فقر مالي دچار زحمات زيادي شد ولي اين مسائل هرگز نتوانست  سدي در مقابل او شود .

 از آنجايي که از قوه درک و استعداد فکري بالايي برخوردار بود همواره در فکر رفع مشکلات مالي خانواده بود و سعي در آن داشت تا مقداري از گرفتاري خانواده را بکاهد . با توجه به سن کمي که داشت پيوسته در صدد جلب رضايت پدر و مادر خويش بود. رفتارش با افراد محل مدرسه و خانه چنان نيکو و حسنه بود که انسان را شيفته خود مي ساخت و در برخورد نسبت به عام و خاص از ويژگي هاي اخلاقي بارزي برخوردار بود.

وي در مسائل عبادي آنچنان با شور و شوق  در جلسات مذهبي و ديني شرکت مي نمود که باعث تشويق و ترغيب عموم کساني مي شد که با وي آشنايي داشتند گويي که رسالت عظيمي را بر دوش خود احساس مي نمود.
 در زمينه فعاليت هاي اجتماعي سياسي و فرهنگي وسعت فکر داشت. آنچنان که در دوران رژيم ستم شاهي که سن چنداني نداشت به اين فکر افتاده ود که در اجتماع به مردم محروم ستم مي شود و اين ستم ها را ناشي از ظلم و جور حاکمان بر جامعه مي دانست و معتقد بود که مي بايست  هر چه زودتر اين توده محروم و به حق وارثان حقيقي حاکم بر جامعه خود شوند لذا خود پيش قدم شد و اهالي را آگاهي مي بخشيد تا اينکه به لطف خداوند تبارک و تعالي و به رهبري زعيم عاليقدر آيت الله العظمي امام خميني و ياري امت حزب الله و خداجوي اين سرزمين در سال 1357 انقلاب اسلامي به وقوع پيوست.
 پس از پيروزي انقلاب اسلامي هيبت اله از آنجايي که خود حکومت اسلامي را به خوبي درک کرده بود در زمينه شناساندن مزاياي در پرتو اسلام زندگي کردن شروع به فعاليت نمود و هنگامي که به افراد گروهک هاي ملحد و منحرف از اسلام و ضد انقلاب برخورد مي نمود،انزجار خود را بشدت تمام و به صورت خستگي ناپذير نشان مي داد.
 با شروع جنگ تحميلي در سال 1362 از طريق بسيج سپاه پاسداران به جبهه هاي جنوب جزاير مجنون اعزام گرديد و پس از سه ماه با روحيه اي قوي به نزد خانواده بازگشت. ولي ديگر توان ماندن در شهر را نداشت و گويي جبهه را خانه خود مي دانست و آنچنان انس و علاقه اي به جبهه پيدا کرده بود که در چهره اش کاملاً نمايان بود.
 از اين رو در هر فرصتي که بدست مي آمد در جبهه ها حضور مي يافت بطوريکه در عمليات ظفر 2 در سال 1363 در منطقه عملياتي آبادان اروند رود از ناحيه پا مجروح گرديد ، ليکن اين مسأله باعث نگرديد که جبهه ها را ترک کند و پس از بهبودي مجدداً در سال 1365 در منطقه "ام القصر" به مصاف با مزدوران بعثي شتافت.
 لازم به تذکر است که در مرتبه اول و دوم به عنوان رزمنده اي مقتدر و توانا  در ميدان نبرد به پيکار مشغول بود. بعد از آن دو مرحله ديگر عازم جبهه هاي حق عليه باطل گرديد که به دليل رشد کسب تجربه و تخصص در نوبت هاي گذشته به عنوان فرمانده دسته و گروهان نيروهاي امر خود را فرماندهي مي نمود و در طول مدت خدمت در جبهه ها در عمليات هاي خيبر،ظفر 2، نصر 4 ، و در مناطق فاو و جزاير مجنون در کنار ديگر رزمندگان اسلام به دفاع از ميهن اسلامي مي پرداخت.
  وي در آخرين ديدار خانواده خود را توصيه به استقامت و پايداري در برابر مصائب و مشکلات دعوت نمود و از يکايک خانواده خواست تا در صورت شهادتش همچنان مومن و متعهد به امام امت و دولت جمهوري اسلامي ايران باقي بمانند و ادامه دهنده راهش باشند.

سرانجام اوايل سال 1366 براي چهارمين مرتبه به جبهه هاي نبرد نورعليه ظلمت شتافت و در مورخه 31 خرداد سال 1366 در عمليات نصر 4 شرکت نمود و در محور "بانه" در جريان آزاد سازي قسمتي از عراق از جمله شهر ماووت با برخورد با يک ميدان مين نخست پاي خود را از دست مي دهد و دقايقي بعد هدف ترکش خمپاره قرار گرفته و به فیض شهادت نائل آمد.

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده