امروز هوا ابري و همراه با بارندگي بود و آقاي (ع ـ م) هم براي ملاقات با يکي از دوستانش با فرماندهي رفت و من خودم تنها بودم ساعت 5/1 بعد از ظهر بود که آقاي (م ـ ج) به اينجا آمد و کمي با هم صحبت کرديم و امروز هم همين طور گذشت.
نوید شاهد فارس : شهید حسن دشتبانی در دوم اردیبهشت ماه 1342 در مرودشت دیده به جهان گشود . تحصیلات خود را تا مقطع ششم ابتدایی گذراند . با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت و سرانجام در 10 تیر ماه 1365 در مهران به شهادت رسید.

(خاطره روز نوشت شهید حسن دشتبانی)
بسم الله الرحمن الرحيم
امروز شنبه 16فروردين:
ورود به منطقه ساعت 8 شب بود که وارد سنگر شدم و ساعت 9 شب شام را به سلامتي همه دوستان خورديم و الان ساعت 10 شب است که داريم چاي مي خوريم و ساعت 12 شب خوابيديم.

امروز يکشنبه 17 فروردين:
امروز ساعت 9 صبح از خواب بيدار شديم و صبحانه را خورديم و ساعت 1 بعد از ظهر بود که علي به مرخصي مي رود و الان منتظر ماشين غذا مي باشد.

دوشنبه 18 فروردين:
امروز ساعت 9 صبح بود که از فرماندهي زنگ زدن و گفتند که برو دسته يکم چون آقاي (د ـ م) مي خواهد برود گردان کار دارد و من رفتم دسته يک و ناهار را هم آنجا خوردم و ساعت 5/5 بود که به دسته برگشتم.
سه شنبه 19فروردين:
امروز هوا ابري و همراه با بارندگي بود و آقاي (ع ـ م) هم براي ملاقات با يکي از دوستانش با فرماندهي رفت و من خودم تنها بودم ساعت 5/1 بعد از ظهر بود که آقاي (م ـ ج) به اينجا آمد و کمي با هم صحبت کرديم و امروز هم همين طور گذشت.
چهارشنبه 20فروردين:
الان ساعت 5/11 است و ماشين غذا هم آمده و بچه ها رفته اند غذا بگيرند هوا ابري است و خط ساکت ساکت مي باشد .
 

شنبه 23 فروردين :امروز را با هزاران مشکل بسر برديم و 8 روز است که از مرخصي آمده ام در طول اين 8 روز اين بدترين روز من بوده است.

يکشنبه 24 فروردين :امروز ساعت 4 صبح از خواب بيدار شدم و کارهايم را انجام دادم و از مهندسي تيپ اينجا آمده بودند و من ساعت 5/9 صبح بود که رفتم پاسگاه فرماندهي و فرمانده تيپ و فرمانده گردان هم آنجا بود و امروز هم به همين ترتيب پشت سر گذاشتم.

دوشنبه 25 فروردين :
امروز بعد از يک استراحت کامل از خواب بيدار شدم و صبحانه خوردم و مشغول کار شدم اول رفتم سراغ تفنگ 82 و بعد از آن بچه ها با سنگر مي آمدن و کمي تخمه و شيريني خورديم و الان همه دور هم هستيم و مشغول صحبت هستيم و خوش گذشت امروز هم به همين ترتيب گذشت.

سه شنبه 26 فروردين :
ساعت 10 ديشب از سنگر بيرون رفتم و به ديدگاه ها سرکشي کردم و کمي با چيست ساز صحبت کردم و چند گلوله 82 زدم خواب از سرم پريده بود و تا صبح بيدار بودم ساعت 4 صبح بود که از مهندسي براي مين گذاري آمدن و من هم به آنها کمک کردم و ساعت 7 صبح خوابيدم و 12 بيدار شدم و امروز بعد از ظهر آقاي حسن صميمي به ديدن من آمد و ناهار را با هم خورديم. چهارشنبه 27 فروردين:امروز نيروي جديد وارد خط شد و بچه هاي ما به عقب رفتند من به اتفاق دو نفر از بچه هاي خودي با نيروي جديد در خط مانديم. پنجشنبه 28 فروردين:امروز عصر از منطقه قديم حرکت کرديم. جمعه 29 فروردين:امروز در بنه گروهان بوديم.
شنبه 30 فروردين:
ساعت يک شب به سمت خط جديد حرکت کرديم.يکشنبه 31 فروردين:امروز مشغول سنگر سازي بوديم.
دوشنبه 1 ارديبهشت: امروز باز سنگر را خراب کرديم و علي هم امروز از مرخصي برگشت.
سه شنبه 2 ارديبهشت: امروز وارد منطقه اصلي شديم و شروع به سنگر سازي کرديم.
چهارشنبه 3 ارديبهشت: امروز محمد و قاسم و کيومرث اينجا آمدن و نهار را با هم خورديم.والسلام

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده