شهادت 26 آذر ماه؛
شهيد باقر نگهداری در سوم دی ماه 1344 در روستاي حسين آباد از توابع شهرستان ني ريز به دنیا آمد . دبیرستانی بود که به جبهه رفت. در آنجا نامه ای به خانواده می نویسد که معجزات جبهه را تا آن زمان باور نمی کرده که...
معجزات جبهه را باور نمی کردم! / نامه شهید باقر حق نگهدار


نوید شاهد فارس: شهيد باقر نگهداری در سوم دی ماه 1344 در روستاي حسين آباد از توابع شهرستان ني ريز در خانواده اي مذهبي و متدين و زحمتکش بدنيا آمد . در سن 7 سالگي وارد مقطع ابتدائي شد و این دوران را در روستاي حسين آباد با موفقيت به پايان رساند و با روحي بلند و دلي سرشار از عشق به تعليم و تربيت، قدم به مدرسه راهنمايي گذاشت و آن دوران پر زحمت و پر از مشکلات را به نحو شايسته طي نمود .  دبيرستان را در مدرسه طالقاني آباده طشک در رشته علوم اقتصادی گذراند

شهید باقر حق نگهدار سرانجام در 26 آذرماه 1361 در منطقه جنوب واقع در پاسگاه زيد روح مطهرش به سوي خدا پرگشود.

نامه شهید « باقر حق نگهدار» به خانواده که در نامه به معجزات جبهه اشاره می کند:

بسم الله الرحمن الرحيم
حضور محترم پسرعمه بهتر از جانم سلام عليکم
سلام مرا که از سرزمين گرم خوزستان از سرزميني که نقطه به نقطه آن با خون شهيدان رنگين شده بپذيريد ان شاءالله.

اميدوارم از نعمت سلامتي برخوردار بوده و باشيد. براي هميشه اوقات ستاره عمرتان در آسمان سعادت و خدمت به اسلام نورافشاني نمايد و همچنان لاله هاي بهاري شاد و کامياب باشيد به ياري خدا. باري پسر عمه عزيزم اگر از راه لطف و مرحمت جوياي احوال اينجانب حقير پسر دائي ناقابلتان باقر نگهداري برآمده باشيد بحمدالله سلامت هستم و از لطف شما تشکر مي نمايم. پدرت را خيلي خيلي سلام مي رسانم که شما لطف نموده سلام صميمانه مرا به ايشان برسانيد، عمه ام را سلام ميرسانم،... تمام قومان را يکايک سلام مي رسانم و از همگي مي خواهم که مرا از ته دل حلال کننند هر چند ما سعادت شهادت را نداريم ولي از خداوند مي خواهم که لااقل همه اقوام را از من راضي گرداند من از لطف شما بسيار تشکر مي کنم.

باري عزيزم شما خواسته بوديد که نامه فوري برايتان بفرستم اما متأسفانه نامه من دور شد البته نامه محبت آميز شما در عصر روز 1 آذر ماه بدستم رسيد و پس از زيارت کلام دلنشينتان به جواب دادن نامه پرداختم که اميدوارم که اين نامه بي قابل چهره درخشانتان را زيارت کند و علت دیر شدن جواب نامه يکي اين مي باشد که نامه بطور کلي دور به منطقه جنگي مي رسد و ديگر اينکه نامه شما به آدرسي که من با اولين نامه دادم فرستاده شده بود که بعداً ما به پخش امداد تغيير مکان داديم. که البته هم اکنون من در اورژانس تيپ فاطمه الزهرا واقع در دژ عراق مي باشم.

شبها گاهي با پاسداران در سنگران براي بردن مواد غذايي و يا دارو به خط اول که يک کيلومتر از ما دورتر است مي رويم و روزها هم گاهي مجروح مي آورند و در اورژانس با ياري برادران بعد از پانسمان سطحي به خرمشهر برده مي شوند. گاهي مي شنيديم که بعضي مي گويند معجزه در جبهه شد باور نمي کرديم اما با چشم روزانه مي بينيم از جمله آمبولانس در همين اورژانس که بدون باطري است روزهايي که مجروح نداريم هر روز ما بايد با دست آن را بدوانيم و روشن کنيم ولي روزهايي که مجروح در جبهه داريم آمبولانس با استارت روشن مي شود و چه خمپاره هايي که مزدوران به سنگران مي ريزند و عمل نمي کند و اگر هم عمل کند بي اثر است. خلاصه زياد مزاحمتان شدم بايد ببخشيد من حداکثر يک برج ديگر در اينجام و شما بگو که برايم هيچ ناراحت نباشند که ان شاءالله با پيروزي حق عليه باطل و با سلامتي بر مي گردم.والسلام. قربان شما باقر نگهداري. تاريخ 2/9/1361

انتهای متن /
منبع: پرونده فرهنگی مرکز اسناد ایثارگران فارس
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده