علیرضا نوری از دانش‌آموزان سال 1365 در خاطرات مربوط به بمباران خود می‌گوید: دلم گواه بد میداد و دلشوره گرفته بودم لحظاتی نگذشته بود که از رادیو شنیدم که میگفت شهر زنجان آماج حملات بمباران دشمن قرار گرفته و تعدادی از مدارس دخترانه و پسرانه زنجان مورد حمله هواپیماهای دشمن قرار گرفته است .


به گزارش نوید شاهد از زنجان، علیرضا نوری فرزند شهید رجبعلی نوری از روزهای بمباران چنین روایت می‌کند؛

مدتی بود که با نامه ای که بنیاد شهید مرکز به بنیاد استانها ارسال کرده بود ضمن شناسایی و دعوت و ساماندهی تعدادی از فرزندان شهید سراسر کشور گروه سرودی متشکل از همین عزیزان که از صدای خوبی هم برخوردار بودند در تهران تشکیل شده بود .

این گروه زیر نظر آهنگسازان و نوازندگان مشغول تمرین و تولید قطعات موسیقی حماسی و آیینی بودند . زمستان 1365بودکه بعنوان یکی از اعضای آن و به نمایندگی از طرف فرزندان شهید زنجان به این گروه دعوت شده و در این جمع حضور پیدا کردم .تکالیف روزانه مدرسه که تمام میشد و عصرها که فرا میرسید همه اعضای این گروه چهل نفره در پناهگاه جمع میشدیم و با حضور اساتید و نوازندگان موسیقی کار تمرین و تولید قطعات با جدیت تمام انجام میشد .

اینروزها و شب ها ایام حمله هواپیماهای دشمن به شهرهای ایران بود و هر روزه اخبار ناگوار آن از گوشه گوشه ایران به گوش میرسید و صحنه های دلخراش آن هم از تلویزیون پخش میشد . اما با وجود این حالات روحی تاسف بار همچنان تمرینات انجام میشد و گاهی هم در حین کار صدای بچه ها با آژیر قرمز تلاقی میشد و صدای ضدهوایی ها هم به هوا بلند میشد اما هیچیک از این اتفاقات ذره ای از انگیزه بچه ها نمی کاست.

مدتی بود که قطعات تمرین شده را در حسینیه ارشاد و اردوهای خانواده های شهدا و در جمع رزمندگان اجرا میکردیم اما اینروزها عشق خاصی در وجود بچه ها موج میزد و همه منتظر آن اتفاق بودیم .

همه ما در انتظار لحظاتی بودیم تا بنا به هماهنگی های بعمل آمده زمان دیدار با پیر و مرادمان ، پدر معنوی فرزندان شهید ، امام خمینی و اجرای برنامه در حسینیه جماران مهیا شود . گاهی مسوولان بنیاد شهید وقت از تمرینات ما بازدید می کردند .

یکی دوبار هم نخست وزیر وقت در جمع ما حضور پیدا کرد و چند باری هم در محضر رییس جمهور وقت آقای خامنه ای به اجرای برنامه پرداخته بودیم . اما هیچیک از این جلسات دلمان را آرام نمی کرد . همه فکر و ذکر بچه ها دیدار امام بود . هر کدام از مسئولان نظام هم که به دیدارمان می آمدند همه با هم شعار میدادیم حاج آقا ای یار امام ، مارو ببر پیش امام . این درخواست ها آنقدر ادامه داشت تا اینکه روز موعود فرارسید .

آنروز دوم بهمن ماه 1365 بود . قرار بود حضرت امام دیداری با رزمندگان داشته باشند که در حال اعزام به مناطق جنگی بودند . همین هم دلیل دیگری بود تادر محضر حضرت امام و رزمندگان به اجرای سرودبپردازیم .توفیق دکلمه و تک خوانی دو قطعه از این آثار بعهده من گذاشته شده بود . یادم هست اواخر ظهر بود و کم کم آماده میشدیم تا سوار بر مینی بوس سبز رنگ بطرف حسینیه جماران حرکت کنیم .اما همینکه با شور و شوق سوار مینی بوس شدیم راننده رادیو را روشن کرد .

اخبار ناگوار بمباران شهرها شنیده میشد اما گروه نوازندگان حواسمان را پرت میکردند تا شنیدن این اخبار ناراحتمان نکند و بتوانیم به اجرای بدون اشکال برنامه پیش رو بپردازیم.

در همین گیرودار و هیاهوی بچه ها دلم گواه بد میداد و دلشوره گرفته بودم لحظاتی نگذشته بود که از رادیو شنیدم که میگفت شهر زنجان آماج حملات بمباران دشمن قرار گرفته و تعدادی از مدارس دخترانه و پسرانه زنجان مورد حمله هواپیماهای دشمن قرار گرفته است .

دلهره عجیبی تمام وجودم را فراگرفت . اشک از چشمانم جاری شد . رادیو همچنان خبر شهادت عده ای از هموطنان در شهر زنجان را میداد. از جا برخاستم و بطرف جلوی ماشین حرکت کردم تا در کنار رادیو قرار بگیرم و اطلاعات بیشتری از اتفاق امروز در زنجان کسب کنم اما سرپرست گروه که کنار راننده نشسته بود رادیو را خاموش کرد و مرا در بغل گرفت . گریه های بی امان من در آغوش آقای کاظمی بعنوان سرپرست گروه تمامی نداشت . او سعی در آرام کردنم داشت و میگفت علیرضا ناراحت نباش دقایقی دیگر تو باید تک خوان گروه باشی . بغض گویم را گرفته بود اما با صلوات پی در پی بچه ها آرام گرفتم و جو جمع داخل مینی بوس تغییر .

وقتی به حسینیه جماران رسیدیم لحظاتی منتظر ماندیم تا اینکه زمان اجرای برنامه سرود فرارسید و همگی بچه ها در حالیکه روبروی حضرت امام ایستاده بودیم و نگاه مهربان رزمندگان در حال اعزام به جبهه ها همراهمان بود در کنار میکروفون قرار گرفتم و در ابتدا و قبل از شروع دکلمه با درخواست از رزمندگان و جمع حاضر از آنها خواستم برای شادی روح شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی و شهدای دانش آموز شهرم زنجان که امروز شهید شدند صلواتی بفرستند . با صلوات رزمندگان با دلی آرام به اجرای دکلمه پرداختم و سرود شروع شد .

در جهان تو وارث رسالت علی

نام تو بیانگر عدالت علی

مستقر کنی به حق حکومت علی

مستقر کنی به حق حکومت علی

ای رهبرم ، تاج سرم ، زنده باشی و جاودان ، زنده باشی و جاودان


منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده