وصیت نامه شهيد منوچهر دليرپور؛
پدر تو همچون امام سجاد صبر كن در همه اوقات كربلا را درنظر گير و امام سجاد را در نظر گير چگونه تحمل كرد و در مريضيش تبليغ مى كرد. تو هم براى اسلام و جنگ تبليغ كن كه جنگ ، جنگ حق با كفر است.

برای اسلام تبلیغ و جنگ کنید
نوید شاهد فارس: شهيد منوچهر دليرپور در یکم فروردین سال 1348 در روستای بورکی خشت دیده به جهان گشود.
او دوران کودکي را در آغوش پدر و مادري مهربان و دلسوز سپري کرد و در شش سالگي جهت کسب علم راهي مدرسه ابتدايي شد و اين دوران را پشت سر گذاشت .11 ساله بود که جنگ تحميلي آغاز شد و دشمنان بعثي به ایران حمله کردند .

خسرو برادر بزرگتر منوچهر، جهت دفاع از انقلاب راهي جبهه ها گرديد و در همان اوان جنگ در سال 59 به شهادت رسید. وی تحصیلات خود را تا مقطع اول متوسطه گذراند.  تا اينکه در سال 1365 راهي جبهه هاي حق عليه باطل شد و در عمليات کربلاي 5 در تاريخ 3 بهمن  1365 در منطقه شلمچه به خيل عظيم شهيدان پيوست .

(متن وصیت نامه)

بسم الله الرحمن الرحيم
و قاتلواهم حتى لاتكون فتنه « بكشيد كافران را تا فتنه به خارى در زمين گردد. »
با درود و سلام به سرور آزادگان حسين بن على (ع) و ياران با وفايش و شهيدان بزرگوار از صدر اسلام تا جنگ تحميلى و با درود وسلام به آقا امام زمان و نايب بر حقش روح الله  وصيت خود را شروع مى نمايم.

اينجانب منوچهر به ميل و به دلخواه خود بسوى قبر مولايم شتافتم تا كه از دست دشمنان او در بياورم. اين آرزوى خودم بود كه خدايى كه مرا آفريد و مرا اينگونه بزرگ كرد توانسته باشيم كه قسمت كوچكى از نعمت او را شكر كنم. و در راه او گام برداشته باشم. دعايم هميشه اين بود كه در راه تو قربانى بشوم.

پدرم از تو معذرت مى خواهم كه نتوانستم در پيرى دستت را بگيرم تو مرا از كوچكى بزرگ كردى و به من هزاران كلام و راه و روش آموختم ولى پدر من خدا عاشقم شده چه كنم كه ديگر او مرا به سوى خود مى برد و در كنار جميع شهدا مى برد نمى توانم پيش تو بيايم. پس پدر تو همچون امام سجاد صبر كن در همه اوقات كربلا را درنظر گير و امام  سجاد را در نظر گير چگونه تحمل كرد و در مريضيش تبليغ مى كرد. تو هم براى اسلام و جنگ تبليغ كن كه جنگ ، جنگ حق با كفر است.

اما تو اى مادرم از مرگ عزيز خود و فرزند خود هيچ ناراحت نشو. چرا كه هيچ برگ درختى بدون اجازه خداوند از درخت پائين نمى آيد . مادر تو خود مى دانى كه من امانت خداوند در دست تو بوده ام. و حال او امانت خود را خواسته و مرا از پيش تو ببرد. درست است كه تو كمرت همچون تاقى خميده شده است اما بايد براى مرگ من خوشحال باشى و ديگران بايد از تو راه و روش بياموزند.

مادرم تو شب تا صبح از خواب خود گرفتى تا مرا بزرگ كردى حقى دارى بر گردن من و از تو حلاليت مى طلبم و اما تو اى برادرم دوست مى دارم كه هميشه و همه جا براى اسلام و رضايت خداوند قدم بردارى و مادر و پدر خود را از گريه كردن و ناراحت شدن بازدارى و هرگز نگذارى حق كسى پايمال شود. تو اى برادرم اين تفنگ از دست افتاده مرا بردارى چرا كه خداوند به من توفيق داد كه اسلحه برادرم را بردارم و با آن بجنگم. والسلام

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسنادایثارگران فارس
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده