مروری برزندگی شهيد غنی زاده؛
شهيد غني زاده در فروردین 1345 در خارک به دنیا آمد. در دوران کودکی پدر و مادر خود را از دست داد. با آغاز نگ تحمیلی به جبهه رفت.
روزهای فراموش نشدنی یک شهید

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد حبيب اله غني زاده در 24 فروردین سال 1345 در جزيره خارک دیده به جهان گشود . وی آخرين فرزند خانواده بود. دوران طفوليت را در خارک گذراند و پس از مدتي به شيراز عزيمت نمود .دوران ابتدائي را در دبستان دکتر دانشور در شيراز به پايان رساند.

روزهای فراموش نشدنی
 کلاس اول راهنمائي تغيير و تحولی در زندگي او رخ داد. همان سال پدر خود را از دست داد. البته اين غم و اندوه براي نوجوانی در آن سن و سال کم نبود ولي باز هم اين تنها غم و اندوه او نبود زيرا پنجاه و هشت روز پس از فوت پدر مادر خود را از دست داد .
 اين واقعه براي کودکي که حدود يازده سال بيش نداشت طاقت فرسا بود که در طي مدت پنجاه و هشت روز هم پدر و هم مادر را از دست بدهد ولي او داراي اراده اي قوي بود که با جديت هرچه تمام تر با اين مشکلات مبارزه کرد و در همان سال در امتحانات کلاس اول راهنمايي شرکت کرده و موفق شد .پس از آن همراه با برادر خود به تهران رفت تا تحت سرپرستي برادر به تحصيل ادامه دهد.

بسیج بوشهر
 دوران تحصيلات راهنمائي را در تهران به پايان رساند. سال 1359 در اوايل جنگ تحميلي به بوشهر آمد و در سال دوم دبيرستان را در بوشهر به تحصيل اشتغال داشت .
 در همان سال در بسيج بوشهر ثبت نام کرد. فعاليت هاي فراوانی داشت از قبيل گشت شبانه و نگهباني هاي روزمره و... حبیب الله اشتياق فراواني براي رفتن به جبهه و خدمت به اسلام نشان مي داد ، با فعاليت هائي که انجام داد و کوششهائي که داشت برادرانش را راضي براي رفتن به جبهه نمود.

فرمانده گروهان
 در  6 دی ماه1361 براي رفتن به جبهه همراه برادران بسيج به شيراز رفت و در تاريخ 11 دی ماه1361 به جبهه زبيدات واقع در خاک عراق عازم گرديد . سمت وي در جبهه معاونت فرمانده دسته يکم گروهان سه گردان 9018 از تيپ امام سجاد (ع) بود.
 حبیب اله با اشتياق و روحيه قوي براي حفاظت اسلام و کشور خود نگهباني و پاسداري مي داد و هيچ چيز نمي توانست در اراده شکست ناپذير او کوچکترين خللي وارد آورد؛ براي کارهاي مشکل و طاقت فرسا در جبهه هميشه داوطلب و پيش قدم بود و هيچ گاه ابراز ناراحتي يا نارضايتي نمي کرد.


عملیات والفجر یک
 عمليات مقدماتي والفجر يک بود . نیاز به سي نفر داوطلب داشتند که از طرف زيبدات حمله کوچکي به دشمن داشته باشند. براي منحرف کردن اذهان بعثي هاي کافر ، شهادت اين سي نفر حتمي بود و او هم داوطلب شده بود که در شب حمله اين دستور لغو شد .
 پس از پايان مأموريت در تاريخ 9 اسفند ماه 1361 به بوشهر بازگشت و چون از درسهايش عقب مانده بود موفق نشد که در امتحانات خرداد ماه نمرات خوبي کسب کند و قرار بر اين بود که در شهريور در امتحانات شرکت کند.
 ولي او پس از بازگشت از جبهه روحيه ائي عجيب پيدا کرده بود و براستي عاشق الله شده بود و روح مشتاقش به او اين اجازه را نمي داد که تا شهريور در بوشهر بماند به اين ترتيب بار ديگر با اصرار و پافشاري فراوان رضايت خانواده را جلب کرده و در تاريخ 26 مرداد سال 1362 براي بار دوم به جبهه هاي نبرد حق عليه باطل اعزام شد و سمت آر پي جي زن گردان 9084 را از لشکر فجر را به عهده گرفت .

جبهه های غرب
پس از مدتي براي عمليات والفجر 4 به جبهه هاي غرب انتقال يافت و به گردان 427 لشکر نجف اشرف رفت و سمت او از آر پي جي زن به بيسيم چي گروهان سه تغيير کرد .
 البته او فقط به سمت خود اکتفا نمي کرد بلکه در تمام کارها کمک مي کرد و هميشه در فعاليت بود به همين دليل در عمليات والفجر چهار با ميل  و رغبت و با اشتياق فراوان شرکت نمود و در فرداي شب عمليات بين ساعت 8 تا 9 صبح 28 مهرماه 1362 بر اثر اصابت گلوله مزدوران جنايت کار بعثي صهيونيستي عراق به درجه رفيع شهادت نائل آمد .


انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده