یکی از نزدیکان شهید "محمد پژگاله" در خاطره ای می نویسد: محمد عزیز قبل از شهادتش دو عدد نوار 90 دقیقه ای برایم آورد و گفت : محسن جان ، چون ضبط شما خوب ضبط می کند این دو نوار را بگیر و برایم نوحه های کویتی پور را ضبط کن...

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد "محمد پژگاله" در 14 مهر ماه 1339  در خانواده اي مسلمان و متدين در  آبادان دیده به حهان گشود. در سن 6 سالگي تحصيل علم را آغاز کرد و سال اول ابتدايي را در دبستان کسري و سال هاي بعد ابتدائي را در مدرسه اقبال با موفقيت و با نمره هاي خوب پشت سر گذاشت. دوران راهنمايي را در مدرسه صادق هدايت با موفقيت به اتمام رساند و دوره تحصیلی دبيرستان را در مدرسه هشترودي در رشته  بازرگاني طي کرد و در سال 1359 موفق به اخذ ديپلم شد .
پس از شروع جنگ تحميلی به خیل سبزپوشان سپاه پاسداران پیوست. پس از اتمام دوره تخصصي در واحد عمليات قسمت توپ 106 و سلاح هاي سنگين به عنوان يک نيروي مجرب به جبهه اعزام شد در اکثر عمليات هاي غرب و جنوب شرکت کرد.
او يک سال و نيم در غرب کردستان و اروميه مسئوليت قرارگاه حمزه سيدالشهداء (ع) واحد طرح و عمليات قسمت ادوات مستقر در پادگان آموزشي بود. پس از آن به او پيشنهاد شد که در تهران به عنوان معلم آموزش دهد، ولي نپذیرفت و به جبهه رفت و در ستاد مرکزي قرارگاه خاتم الانبياء (ص) فعاليت کرد. شهید محمد پژگاله سرانجام در 14 اسفند ماه 1365 در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پيکر پاکش در بهشت زهرای کازرون به خاک سپرده شد.

متن خاطره:

ترانه های عربی
یکی از خویشان شهید "محمد پژگاله" در خاطره ای منویسد: محمد عزیز قبل از شهادتش دو عدد نوار 90 دقیقه ای برایم آورد و گفت : «محسن جان ، چون ضبط شما خوب ضبط می کند این دو نوار را بگیر و برایم نوحه های کویتی پور را ضبط کن.»

من گفتم : « هر گاه وقت کردم این کار را می کنم. » بعد پیش خودم این جور فکر کردم که محمد با گوش دادن به این نوارها دلش می گیرد ، بهتر است به جای آن چند ترانه عربی برای خودم ضبط کنم و همین کار را کردم . یک روز محمد عزیز به خانه ی ما آمد و به من گفت : « راستی محسن جان ، نوارهایی که ازت خواستم ، ضبط کردی ؟ »

گفتم : « از من ناراحت نشو محمد جان ، حقیقتش این کار رو نکردم ولی به جاش چند تا ترانه ی عربی محشر ضبط کردم.» محمد لبخندی زد و گفت : « به من قول بده که این ترانه ها را پاک کنی؟ آخه اینها چیه که تو گوش می کنی؟ » آن روز در جواب او گفتم : « چشم ... حتماً . »

ولی یادم رفت آن نوارها را پاک کنم تا این که خبر شهادت محمد عزیز را آوردند و بعد از مدتی خود به خوابم آمد و گفت : « محسن ، تو به من یک قول داده بودی ولی عمل نکردی؟ » گفتم: «چه قولی محمد جان؟ » گفت: « تو به من قول داده بودی نوارهای ترانه های عربی را پاک کنی و دیگر گوش نکنی؟ پس قولت چی شد؟ »

صبح که از خواب بیدار شدم پیش خودم گفتم خدایا ، روح مطهر شهید از کارهایم مطلع است  . و همان روز دو عدد نوار ترانه های عربی را شکستم و به خدا قول دادم که دیگر چنین نوارهایی گوش نکنم . و به جای آن چند عدد نوار کویتی پور که محمد عزیز آن را بسیار دوست می داشت ، گرفتم و به یاد محمد عزیز اشک ریختم .

انتهای متن/
منبع: کتاب دامنه های آبی بهشت
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده