خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «4»
شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «الان كه دارم اين رو می‌نويسم تقريبا چهار ماهی با ورق قبلی فاصله هست اما انقدر زود گذشت كه نتوانستم دست و پایم را جمع كنم و حالا...» متن خاطره چهارم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
 
به گزارش نوید شاهد فارس، شهید "عسکر زمانی" در 11 بهمن ماه 1372 در روستای تیرازجان از توابع شهرستان ممسنی و رستم دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را در زادگاهش تا مقطع دیپلم با نمرات عالی گذراند.

پس از دوران تحصیلی بی درنگ به خدمت مقدس سربازی رفت و در پادگان 07 کازرون مشغول آموزش گردید. چند ماهی از خدمت نظام وظیفه نگذشته بود که در دانشگاه سراسری «مهندسی برق» و دانشگاه امام حسین (ع) پذیرفته شد. او با علاقه ای که به ولایت داشت دانشگاه امام حسین(ع) را برگزید.
وی سرانجام در 16 بهمن ماه 1394 در دفاع از حرم اهل بیت در سوریه به شهادت رسید.

بیشتر بخوانید: مشقی ديگر از کتاب زندگی // قسمت3

متن خاطره خودنوشت «4» : حقایقی در زندگی

ساعت 17:34 دقیقه 13 مهر

الان كه دارم اين رو می‌نويسم تقريبا چهار ماهی با ورق قبلی فاصله هست اما انقدر زود گذشت كه نتوانستم دست و پایم را جمع كنم و حالا مي خواهم اين ورق را پر كنم.
 
توي اين مدت كه گذشت من امتحان كنكور را دادم اما نتيجه‌ای حاصل نشد. ماه روزه را به پايان رساندم كه اما يك روزه‌ی قضا ازش به جا مونده و اين كه پس از ماه مبارك رمضان اصلا حال روحی و معنويم خوب نبود كه خيلی سخت بهم گذشت.
 
البته اين حال فقط چند روز هست كه بهبود يافته و من تا چند روز پيش اين حال رو داشتم اما تصميم برای كنكور سال آينده را كه گرفتم. 
 
از روزهای آخر شهريور ماه كم كم شروع كردم كه حالِ نظمِ درس خوندنم به بالای متوسط رسيد و می‌خواهم اين روند ادامه پيدا كند تا اين كه اول آبان ماه نظم درسی‌ام كامل شود كه به اميد خدا سال آينده اين موقع به جای اين كه بگم نتيجه‌ای حاصل نشد بگم توی فلان دانشگاه برتر كشور درس می‌خونم با اين نتيجه.
 
اما حالا كه من دارم شاهنامه می‌نويسم پدرم پيشم خوابيده و همين طور مادرم و رامين كه داره كتاب هاش رو تنظيم ميكنه. با مرگ يك نفر به من خيلی كمك شد.
 
انتهای متن/
 
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده