شهيد "محمدحسن خواجه نژاد"؛
شهيد "محمدحسن خواجه نژاد" در وصیت نامه خود می نویسد: خواهران حجاب اسلامي خود را رعايت کنند و چه بسا که در بعضي مواقع سياهي چادر شما بيشتر از سرخي خون شهيد استعمار را مي ترساند.

سياهي چادرت استعمار را مي ترساند

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد "محمدحسن خواجه نژاد" در 12 خرداد سال 1348 در شهرستان جهرم ديده به جهان گشود. در شش سالگي جهت تحصيل قدم به ميدان علم گذاشت.
 پس از اتمام تحصیلات ابتدایی، جهت ادامه تحصیل به مدرسه راهنمایی رفت. در همین دوران بود که همگام با مردم در راهپیمایی ها و تظاهرات شرکت می کرد. کلاس سوم متوسطه در رشته ریاضی فیزیک بود که درس را رها کرد و به سوی جبهه شتافت. او مرخصی های کوتاه می گرفت تا هم دیداری تازه کرده باشد و هم زودتر به جبهه بازگردد. "محمدحسن" در چندين عمليات شركت کرد .
با توجه به حركات و مجاهدت هایش در جبهه ، گروه تخريب و تخصصي كه در آن گروه كسب كرده بود، فرمانده گروه شهيد «عبدالعلی ناظم پور» به او مي گويد: «تو بايد بعد ازشهادتم فرماندهی گردان را بر عهده گیری...» "محمدحسن" در جواب مي گويد: من يك هفته قبل از شما شهيد مي شوم. چيزي نگذشت كه در عمليات كربلاي 5 کلامش به حقيقت پيوست و سرانجام در 9 دی ماه 1365 به شهادت رسید.


متن وصیت نامه:
بنام الله پاسدار حرمت خون شهيدان ، حمد بر آن يگانه خداوندی که بر آدمی صفت نهاد تا خود راه خود را انتخاب کند و با درود به پيشگاه حضرت مهدی موعود (عج) و نائب بر حقش امام خمينی و سلام بر تمامی کسانی که رهبرشان خمينی بت شکن است. برادران عزيز اکنون که صداميان اين حاميان شيطان بزرگ آمريکا به کشور ما تجاوز کرده اند بر ماست که دشمن را برانيم و از اسلام عزيز نيز دفاع کنيم چرا که اسلام نزد ما امانت است بايد يا کشت و يا کشته شد که در هر دو صورت ما پيروز شده ايم و بايد به دشمن فهماند که ما  مرگ سرخ را بر زندگي ننگين ترجيح مي دهيم. بالاخره خداوند در دوران زندگي انسان را با بلاها و سختي ها و خوشي ها و شيريني ها امتحان مي کند و چه خوب است که انسان از اين آزمايش الهي سرافراز بيرون بيايد .

حقی که نتوانستم ادا کنم
پدر و مادر عزيزم پدرم من از شما خيلي تشکر مي کنم و شرمنده ام که نتوانستم حقي را که بر گردنم داريد ادا کنم . پدرم آيا از اينکه توانسته اي فرزند ناقابلي را در راه اسلام فدا کني خوشحال نيستي و افتخار نمي کني و بايد افتخار کني چرا که اسلام فعلا خون مي خواهد .

مادرم صبر پیشه کن

و تو اي مادرم صبر را پيشه کن. آيا زينب و مصيبتهايش در صحراي کربلا را فراموش مي کني؟! پدر و مادرم من از شما نيستم بلکه امانت خدا پيش شما هستم و چه خوب است که اگر شما اين امانت را به نحو احسن به صاحب اصلي اش باز گردانيد و اکنون که خود را براي جهاد فی سبيل الله آماده مي بينم .

گوش به شايعات ندهيد

سخني چند با امت حزب اله دارم : امام عزيزمان را که نائب به حق مهدي است تنها نگذاريد و همواره از او اطاعت کنيد و هميشه پشتيبان روحانيت متعهد به انقلاب باشيد از امام جمعه عزيز شهرمان پيروي کنيد و برادران گوش به شايعات ندهيد که منافقين هرگاه از همه درها وارد شده و شکست خوردند . از راه خرد کردن شخصيت وارد مي شوند. شما هر چه را که شنيديد درباره آن به طور کامل تحقيق کنيد . مواظب باشيد فريب گروهکها را نخوريد و نفسهاي آنان را در سينه خفه کنيد تا نتوانند حتي يک ضربه کوچکي هم به اين انقلاب بزنند راه شهدا را واقعا ادامه دهيد و سعي کنيد فقط شعار ندهيد چرا  که شهيد پيرو مي خواهد و نه عزادار .

سياهي چادرت استعمار را مي ترساند

خواهران حجاب اسلامي خود را رعايت کنند و چه بسا که در بعضي مواقع سياهي چادر شما بيشتر از سرخي خون شهيد استعمار را مي ترساند. برادران عزيز بسيج سنگر بسيج را هرگز و به هيچ وجه رها نکنيد راه شهدا را مي توان در سنگر آنان ادامه داد و سنگر شهدا در پشت جبهه بسيج است هرگز به خاطر کسی و يا چيزي کار نکنيد. فقط به خاطر خدا کار کنيد و کار براي خدا هم دلسردي ندارد و اگر خواستيد از بسيج بيرون رويد بنشينيد و با خود فکر کنيد که جواب شهدا را چه مي دهيد و به ضد انقلاب چه در مدارس و هر جاي ديگر اجازه انجام دادن کوچکترين کاري را ندهيد چون هر چه براي خدا کار کنيد باز هم کم کار کرده ايد ، بنابراين مواظب باشيد اخلاق اسلامي را رعايت کنيد و براي مردم الگو باشيد.

توشه اي براي آخرت ندارم

 از دوستان و آشنايان جدا مي خواهم که مرا حلال کنند و مرا ببخشند براي من اشک نريزيد بياييد اشکها را گلوله کرده و بر قلب آمريکا بزنيد و من لياقت شهيد شدن را ندارم چرا که فرد گنهکاري بيش نيستم و همچنين توشه اي براي آخرت خود ندارم و وقتي علي عليه السلام مي فرمايد واي از کمي توشه ديگر خدا به فرياد ما برسد. پدران و مادران اگر فرزندانتان تقاضاي جبهه رفتن کردند مانع آنها نشويد چرا که هر روز عاشورا و هر زميني کربلا و هر زمان حسيني دارد و حسين زمان ما هم خميني است و بايد به نداي هل من ناصر او لبيک گفت از خدا برايم طلب رحمت و آمرزش کنيد و حتما براي آمرزش گناهانم دعا کنيد . والسلام . خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار.

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده