وصیت نامه شهيد "عبدالرضا قنبری"؛
شهيد "عبدالرضا قنبری" در وصیت نامه خود می نویسد: مادر و پدرم من واقعاً خيلي دلم مي خواست که شهيد بشوم اما نمي دانم زندگيم در مردن ختم مي شود يا در شهادت؟ بالاترين و زيباترين نوع مرگ است زيرا شهيد به وجه الله نظر مي کند .

نمی دانم زندگيم در مردن ختم می شود يا در شهادت
به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد "عبدالرضا قنبری" در 8 خرداد سال 1338 در شهر آبادان ديده به جهان گشود. پس از گذراندن دوران کودکي در محيط گرم خانواده قدم به دبستان گذاشت و دوره پنج ساله ابتدائي را در دبستان فروغي آبادان گذراند . تحصیلات راهنمایی را در مدرسه سعدی گذراند. تحصيلات متوسطه را در دبيرستانهاي بهرام و هشترودي و به دنبال مهاجرت خانواده به شيراز در دبيرستان بازرگاني به اتمام رساند.
با آغاز جنگ تحميلي با ثبت نام در ستاد رزمندگان خوزستان و عزيمت به جبهه هاي نبرد به مقابله با متجاوزان پليدي که قصد شکست اين انقلاب و به زانو در آوردن امت تازه از بند ستم رهيده را داشتند بپردازد و از آنجاکه با مناطق جنگي جنوب آشنائي بيشتري داشت همراه با دوستانش به جزيره مينو اعزام شد تعدادی از دوستانش را در درگيري کوي ذوالفقاريه و شکست حصر آبادان از دست داد. پس از مدتی به خانه بازگشت و ازدواج کرد که ثمره آن دو فرزند بود. وی سرانجام در 16 دی ماه 1364 به شهادت رسید.


متن وصیت نامه:

زنگ خطری برای تو!

 آيا پنداشته اند مردم که رها مي شوند به آنکه گويند ايمان آورده ايم و آزموده نگردند ايشان . قرآن مجيد . هرگاه انساني مي ميرد زنگ خطري است براي زنده ها. اي زنده ها براي آخرت خود توشه برداريد و از ماديات دنيا براي معنويت آخرت ذخيره کنيد زيرا دنيا با تمام زيبائيش و با تمام زر و زيورش شما هم آنرا رها خواهي کرد و چه زشت است براي آنکس که خود جمع کرد و ديگران استفاده بردند و چه سخت است براي انکس که خود از راههاي مختلف راههاي حلال و حرام به دست آورده و ديگران استفاده مي کنند و خود بايد در آن دنيا تقاص پس دهد .

توشه ای برای آخرت
اي زنده ها دست من از دنيا کوتاه شده و ديگر نمي توانم کاري بکنم و نه شَرَم به کسي مي رسد و نه خيرم اما تو هنوز زنده هستي و روزي تو هم خواهي مرد و ديگر نمي تواني اميدي به دنيا داشته باشي و آنگاه مي داني که دنيائي غير از اين دنيا مادي هم وجود دارد. پس تا زنده هستي براي  دنياي ديگرت توشه جمع کن که روزي خواهي مرد و آنروز چندان دور نيست زيرا هر لحظه دارد مي گذرد و مرگ نزديکتر مي شود و اين را بدانيد هرچقدر در راه رضاي خدا سختي  بکشيد بعد از مدتي  سختي آن از يادتان مي رود و تنها ثواب آن براي شما مي ماند.

در طول زندگیت چه کردی؟!
 همانطور که تا الان هر کاري که کرده ايد تنها ثواب يا گناه آن براي شما مانده و از لذات يا سختي آن چيزي باقي نمانده است واقعاً بعضي وقتها بنشينيد و خود را قاضي قرار بدهيد . اين مدت  که از عمر شما گذشته چه کار کرده ايد؟ و اگر قرار باشد جز اين دنيا دنياي ديگري باشد چگونه مي خواهيد جوابگو باشيد؟ پس بيائيد توبه کنيد. گناه شما هر چقدر زياد باشد از کرم خدا زيادتر نيست و خدا الرحم الراحمين است و از گناه شما ان شاءالله  در مي گذرد .

عیب جویی نکنید
 از شما مي خواهم که از عيب جوئي ديگران دست برداريد و کمي به فکر عيب هاي خود باشيد و اينقدر گناهان ديگران را به دوش خود نکشيد و اينقدر نگوئيد فلاني چنين است فلاني چنان است. شما  نقطه ضعفهاي خود را بر طرف کنيد زيرا  فرداي قيامت هر کس را به جرم گناهاني که مرتکب شده است مؤاخذه مي کنند و کسي بار گناهان کسي ديگر را به گردن نمي گيرد . مرگ عيش بگور خويش فرصت ... کس نيارد تو پيش فرصت .
به هر حال امروز ديگر من در ميان شما نيستم و با کوله باري از گناه از ميان شما رفته ام از شما فاميل و دوستان تماماً از کوچک تا بزرگ از پير تا جوان با هر کس که با هم سلام عليک داشتم يا نداشتم و يا هر کس ديگر تمنا دارم، خواهش مي کنم، التماس مي کنم هر گناهي حق الناس چه کبيره و چه صغيره نسبت به شما مرتکب شده ام  مرا حلال کنيد و ببخشيد و حلال کنيد از ته دل من را حلال کنيد.

نمي دانم زندگيم در مردن ختم می شود يا در شهادت
  پدر و مادر مهربانم مرا که از کوچکي تا زماني که زنده بودم و ميدانم  جز سختي و اذيت چيز ديگر براي شما نداشته  و بودم حلال کنید . من شما را بخشيدم ، پدر و مادر اگر شما من را نبخشيد و حلال نکنيد من به عذاب ابدي دچار خواهم شد. من را به خاطر هر گناهي آشکار يا پنهان که مرتکب شدم بيامرزيد. برادر و خواهرانم من را به خاطر اذيت ها يا بديهائي که به شما کرده ام حلال کنيد. من شما را حلال کردم . من واقعاً خيلي دلم مي خواست که شهيد بشوم اما نمي دانم زندگيم در مردن ختم مي شود يا در شهادت؟ بالاترين و زيباترين نوع مرگ است زيرا شهيد به وجه الله نظر مي کند . و اين را براي او بهترين  و بالاترين است و ديگر سئوال و جواب ندارد و خدا ضامن اوست و خدا بهترين ضامن براي اوست. ديگر عرضي ندارم من همه ي شما را حلال کردم اميدوارم شما هم من را حلال کنيد از ته دل من را حلال کنيد و براي من هر وقت که توانستيد يک حمد و سه سوره بخوانيد. اميدوارم خدا شما ومن را بيامرزد و ما را شامل رحمت بي انتها خود قرار دهد . آمين اين وصيت نامه را در هنگام ختم  مرگم براي همه بخوانيد : خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار  آمين .


انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده