دوم خردادماه سی و چهارمین سالگرد شهادت، شهید "علی امینی" است. شهیدی که از فرماندهان نیروی زمینی ارتش بود ولی همواره فرمانده‌ای خاکی بود طوریکه همراه با سربازان بارهایی که برای گردان می‌ رسید را خالی می‌کرد. سایت نوید شاهد تهران بزرگ در ادامه به معرفی این شهید والامقام پرداخته است.
م

به گزارش خبرنگار نوید شاهد تهران بزرگ، "شهید علی امینی" یکم آبان ماه سال  1322 در روستای «میحک» یکی از توابع شهرستان ساوه دیده به جهان گشود، پدرش دلاور و مادرش ماه جمال نام داشت.

دو سالش که بود خانواده‌اش به تهران مهاجرت کردند و در آن جا به مدرسه رفت دبستان را طی کرد و بعد از گذراندن مقاطع تحصیلی با ورود به دبیرستان با اخذ مدرک سیکل اول دبیرستان نظام قدیم، ترک تحصیل کرد.

استخدام نیروی زمینی ارتش

بعد از آن به استخدام نیروی زمینی ارتش درآمد و با طی دوره یک ساله آموزشی به درجه گروهبان دومی در آمد و پس از آن ازدواج کرد و ثمره‌ این ازدواج چهار فرزند شد.

با صدور فرمان امام امت، پس از پیروزی انقلاب به همراه فرماندهانی که از پادگان خارج شدند مجددا به کار خود بازگشت و در شهریور ماه سال 58 به لشگر 28 سنندج برای مدت یکسال ماموریت یافت و چندین بار از سوی مقامات ارتش مورد تقدیر قرار گرفت.

پس از طی ماموریتش در بهمن سال 64 به تهران و قسمت مخابرات و الکترونیک، نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران منتقل گردید و مجددا فرودین‌‍ ماه 65 داوطلبانه به جبهه های غرب اعزام گردید و در سحرگاه سال 1365 در حالی که سرکشی به سنگر واحدهای تحت فرماندهی خود را انجام می‌داد، در اثر عبور اتومبیل حامل وی، از روی مین‌های کار گذاشته شده، توسط گروهک‌های ضدانقلاب(دمکرات و یاکومله) در دوم خردادماه سال 1365به شهادت رسید.

خصوصیات اخلاقی

از بارزترین خصوصیت اخلاقی وی می‌توان به آرامش، سربه زیری،ادب، متانت و موقر بودن اشاره کرد که از همان دوران کودکی زبانزد همگان بود و همیشه بر این باور بود که مملکت اسلامی ایران، از آن ایرانیان بوده و بایستی به دست توانگر ایرانی اداره شود.


او همیشه خیلی مرتب و منظم به سر کار خود می‌رفت، تا جایی که یک بار برادرش از وی سوال کرد که چرا اینقدر، منظم و مرتب هستی و چرا اینقدر به سر و لباس خود می رسی؟
که در جواب او گفت، من به عنوان یک فرمانده همیشه باید نظم داشته باشم تا نیازی نباشد به سربازم بگویم این چنین و آنچنان باش، سرباز وقتی می بیند ، من مرتب و منظم هستم، او نیز چنین خواهدشد.

روایتی از فرمانده گردان نصر

بعد از ناهار، شهید به اتفاق سربازان و درجه داران، مشغول بارگیری بودند که رفتم پیشش و از وی خواستم تا به عنوان یک فرمانده دستور دهد، همه کارها را انجام خواهند داد. 

اما شهید در جواب گفت اگر من کمک کنم سربازان با میل و رغبت، کارها را انجام خواهند داد و اجر آن هم بیشتر است، تا اینکه سربازان را وادار به کار نمایم، علاوه بر آن کارهای انجام شده از روی بی میلی و ناراحتی مطلوب نبوده و خوش آیند نیست.

انتهای پیام/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده