نوید شاهد - شهيد "کاظم شکری" ارديبهشت سال 1340 در کرمانشاه به دنیا آمد. او به فوتبال علاقه داشت و از نوجوانی وارد تیم فوتبال شد و آرزوی پیوستن به تیم ملی را داشت. با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت... متن کامل زندگی نامه این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
از زمین فوتبال تا میدان جنگ

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد کاظم شکری 19 ارديبهشت سال 1340 در شهرستان کرمانشاه چشم به جهان گشود. فرزند دوم خانواده بود که در خانه او را شاهپور صدا می زند. پدري زحمتکش داشت که بنا به اقتضاي شغلي در شهرستان‌هاي مختلف ايران خدمت می‌کرد و مادر خانه دار بود.  

دنیای کودکی کاظم
خواهرش در خاطره ای می‌گوید: روزي کاظم در حالی که در کنار مادر نشسته بود و در دنياي کودکي خويش سير مي کرد از مادر پرسید: اگر کسي با اتومبيل تصادف کند و بميرد شهيد می شود؟ سوال او برای من عجیب بود.

ورزشکار با مرام
 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. دوران ابتدایی را در مدارس سنندج و شيراز به اتمام رساند و قدم به دوره راهنمائي گذاشت و اين دوران را در مدارس استخر و رهنمای شيراز سپري کرد.. کاظم علاقه زیادی به فوتبال داشت. در کنار درس و مشق به اين ورزش می پرداخت. او هميشه فردي موفق در اين رشته ورزشی بود و در تيم هاي مختلف شيراز شرکت مي کرد .
 خواهرش در خاطره ای می گوید: کاظم در تیم فوتبال به نام آرش بازی می کرد. یک روز پس از اتمام مسابقه، مربی تیم به بچه ها می گوید: اينک هديه اي ناقابل از طرف تيم و خودم به خوش اخلاق ترين فرد تیم تقديم مي کنم که اميدوارم هميشه در زندگي موفق و پيروز باشد. سپس برادرم را معرفي و يک عدد توپ فوتبال به او هدیه می دهد.

افتخار خانواده و کشور

 دوران متوسطه را در دبيرستان وحيد شيراز پشت سرگذاشت و سال 1358 موفق به اخذ ديپلم اقتصاد شد. پس از اخذ ديپلم بيشتر به فوتبال پرداخت و هميشه مي گفت: آنقدر به بازي ادامه مي دهم که به ياري خدا به تيم ملي ايران برسم و باعث افتخار ايران و خانواده ام شوم و اين آرزوي او بود. در همين اثنا گواهينامه رانندگي را اخذ نمود. سال 1359 که مدتي از جنگ مي گذشت به خدمت سربازي رفت. .

گرای صحیح یک دیده بان

دوران آموزشي را در پادگان 01 تهران گذراند و پس از آن به لشکر 21 حمزه پیوست و به منطقه شلمچه اعزام شد تا قدم به قدم به معبود خويش که او را از کودکي طلب کرده بود نزديک شود . در منطقه ابتدا به پست ديده بان و خمپاره انداز انجام وظيفه کرد.
خواهرش می گوید: هر سه ماه يکبار به مرخصي مي آمد. در يکي از همين مرخصي ها می گفت : يک روز به افراد خمپاره انداز زاويه و گرائي دادم که در همين زاويه بعد از شليک
 خمپاره درست به انبار مهمات دشمن اصابت کرد و تمام مهمات  منفجر شد. خیلی خوشحال شديم که ضربه اي کاري به دشمن وارد کرده
ايم .

ترکش خمپاره
خواهرش در ادامه می گوید: روزي ديرتر از معمول به مرخصي آمد و همه افراد خانواده نگران شده بودند ومدام به او می گفتند چرا دیر آمدی ولی کاظم فقط لبخند می زد و چیزی نمی گفت. ولی متوجه شدم که از چيزي درد مي کشد.
و به روي خود نمي آورد با اصرارهایم گفت زخمی شده بودم و در بیمارستان بستری بودم.

در آخرين مرخصي و درآخرين ديدارمان او ناراحت بود کمتر غذا مي خورد و بيشتر غرق در افکار خودش بود و دليل آن را هم نمي گفت. بعد از اتمام مرخصي در تاريخ 5 تیر ماه 1361 از تمام افراد خانواده خداحافظي کرده و دوباره به جبهه جنگ بازگشت تا از خاک وطن خويش دفاع کند.

وی سرانجام در 8 تیر ماه 1361 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده