زندگینامه شهید جانباز شیمیایی اسماعیل رفیعی
شنبه, ۰۸ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۳۸
پس از سال ها تحمل درد شیمیایی و رنج فراوان در زندگی چنان چه خود می خواست که در شب جمعه و بر سر سجاده نماز از دنیا برود همان طور خداوند خواسته قلبی او را بر آورده کرد...
بسم الله الرحمن الرحیم
زندگینامه شهید جانباز شیمیایی اسماعیل رفیعی . شهید اسماعیل رفیعی در ماه مبارک رمضان1344/12/19 در خانواده ای مذهبی و مقید به موازین اسلامی در روستای شهید پرور میانده از توابع شهرستان فسا دیده به جهان گشود . او در دامان پدر و مادری زحمتکش که با کشاورزی و نان حلال زندگی خود را اداره می کردند از همان ابتدایی کودکی با اصول اسلام و قرآن الفتی به خصوص داشتند و همیشه نسبت به انجام واجبات بسیار اهمیت قائل بودند،پرورش یافت . شهید اسماعیل تحصیلات خود را در زادگاهش شروع کرد . دورۀ ابتدایی را با موقفیت به پایان رسانید و بعد از آن به علت علاقه شدید نسبت به مسئولیت پذیری خانواده شروع به کار کرد و تحصیلات خود را ادامه نداد . او با در آمدی که از شغل کارگری به دست می آورد با وجود سن کمی که داشت به پدرش در امر تأمین مخارج خانواده کمک می کرد که این افتخاری برای خانواده اش بود . او فردی مؤمن و زحمتکش بود در امر رعایت کرد حجاب تاکید فراوان داشتند و با مردم بسیار خوش اخلاق و خوش برخورد بود . با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با شور و اشتیاق فراوان و با در نظر گرفتن مسئله دفاع از خاک و ناموس میهن اسلامی داوطلبانه راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد او مدتی به عنوان بسیجی در کردستان و قصر شیرین خدمت نمود و پس از آن در خدمت سربازی در جبهه ها جنگ حضور پیدا کرد و در عملیات کربلای 4 و 5 شرکت نمود . او در 13/6/1366 در منطقه غرب مهاباد در عملیات نصر 4 دچار موج انفجار و همچنین شیمیایی شد . مدتی در بیمارستان اهواز بستری بود و با همین حال نامساعد به خانه بازگشت . بعد از چند سالی که بهبودی می یابد تصمیم به امر مقدس ازدواج می گیرد و با وجود بیماری برای تامین مخارج زندگی به کارگری می پردازد و از ثمره این ازدواج 3 فرزند دختر و 1 فرزند پسر می باشد . پس از سال ها تحمل درد شیمیایی و رنج فراوان در زندگی چنان چه خود می خواست که در شب جمعه و بر سر سجاده نماز از دنیا برود همان طور خداوند خواسته قلبی او را بر آورده کرد و او که با نام حضرت اسماعیل که خداوند لقب ذبیح الله را به او عطا کرده بود چها روز بعد از عید قربان به ندای پروردگارش لبیک گفت و بر سر سجاده نماز در شب جمعه 9/12/1380 فرزند چهارم ماهه اش را تنها گذاشت و جان به جان آفرین تقدیم کرد باشد که ما نیز از ادامه دهندگان راه آن شهید عزیز باشیم . روحش شاد و یادش گرامی باد . والسلام
زندگینامه شهید جانباز شیمیایی اسماعیل رفیعی . شهید اسماعیل رفیعی در ماه مبارک رمضان1344/12/19 در خانواده ای مذهبی و مقید به موازین اسلامی در روستای شهید پرور میانده از توابع شهرستان فسا دیده به جهان گشود . او در دامان پدر و مادری زحمتکش که با کشاورزی و نان حلال زندگی خود را اداره می کردند از همان ابتدایی کودکی با اصول اسلام و قرآن الفتی به خصوص داشتند و همیشه نسبت به انجام واجبات بسیار اهمیت قائل بودند،پرورش یافت . شهید اسماعیل تحصیلات خود را در زادگاهش شروع کرد . دورۀ ابتدایی را با موقفیت به پایان رسانید و بعد از آن به علت علاقه شدید نسبت به مسئولیت پذیری خانواده شروع به کار کرد و تحصیلات خود را ادامه نداد . او با در آمدی که از شغل کارگری به دست می آورد با وجود سن کمی که داشت به پدرش در امر تأمین مخارج خانواده کمک می کرد که این افتخاری برای خانواده اش بود . او فردی مؤمن و زحمتکش بود در امر رعایت کرد حجاب تاکید فراوان داشتند و با مردم بسیار خوش اخلاق و خوش برخورد بود . با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با شور و اشتیاق فراوان و با در نظر گرفتن مسئله دفاع از خاک و ناموس میهن اسلامی داوطلبانه راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد او مدتی به عنوان بسیجی در کردستان و قصر شیرین خدمت نمود و پس از آن در خدمت سربازی در جبهه ها جنگ حضور پیدا کرد و در عملیات کربلای 4 و 5 شرکت نمود . او در 13/6/1366 در منطقه غرب مهاباد در عملیات نصر 4 دچار موج انفجار و همچنین شیمیایی شد . مدتی در بیمارستان اهواز بستری بود و با همین حال نامساعد به خانه بازگشت . بعد از چند سالی که بهبودی می یابد تصمیم به امر مقدس ازدواج می گیرد و با وجود بیماری برای تامین مخارج زندگی به کارگری می پردازد و از ثمره این ازدواج 3 فرزند دختر و 1 فرزند پسر می باشد . پس از سال ها تحمل درد شیمیایی و رنج فراوان در زندگی چنان چه خود می خواست که در شب جمعه و بر سر سجاده نماز از دنیا برود همان طور خداوند خواسته قلبی او را بر آورده کرد و او که با نام حضرت اسماعیل که خداوند لقب ذبیح الله را به او عطا کرده بود چها روز بعد از عید قربان به ندای پروردگارش لبیک گفت و بر سر سجاده نماز در شب جمعه 9/12/1380 فرزند چهارم ماهه اش را تنها گذاشت و جان به جان آفرین تقدیم کرد باشد که ما نیز از ادامه دهندگان راه آن شهید عزیز باشیم . روحش شاد و یادش گرامی باد . والسلام
نظر شما