زندگي نامه و وصیت نامه شهيد حسن ابراهيمي شهادت 22 اسفند
شنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۳۸
اين شهادت است كه تولد ديگرى به من اهداء مىكند و چقدر خوب است كه انسان شهادت در راه خدا را پذيرا باشد...
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد حسن ابراهيمي
شهيد در تاريخ 1346 در خانواده اي مذهبي ومؤمن در محله ارجمان شهرستان اقليد ديده به جهان گشود.نامبرده در دوران طفوليت محبوب همه اقوام وهمسايگان بود شهيد در سال 1352 پا به عرصه دانش گذاشت وتا کلاس پنجم در دبستان انوشيروان درس خواند ودوران راهنمايي را همگام با پيروزي انقلاب اسلامي در مدرسه فردوسي شروع نمود.شهيد در همان دوران براي شرکت در نماز جماعت ومراسم مذهبي(دعاي کميل،توسل،...)در مسجد محله علاقه زيادي نشان مي داد.با تشکيل بسيج مستضعفين وپايگاه هاي مقاومت محلي خود را به عضويت پايگاه مقاومت محله در آورد وي در سال تحصيلي 61-62 تحصيلات خود را در هنرستان شهيد يوسفي در رشته راه و ساختمان ادامه داد ودر همان سال جهت پيوستن به صف دليرمردان به آموزش نظامي اعزام شد وپس از آموزش مستقيماً عازم مناطق جنگي شده که آن سفر حدود 4ماه به طول انجاميد.شهيد با اين حال از تحصيل نيز غافل نشده وبا شرکت در امتحانات پاياني،سال اول را با موفقيت سپري نمود.ودر اواخر دي ماه سال 1362 در حالي که در سال دوم هنرستان تحصيل مي نمود به جبهه اعزام شد ودر همان سال در اسفند ماه 1362 به درجه رفيع شهادت نائل آمد.روحش شاد ويادش گرامي باد.
و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله أمواتا بل أحياء عند ربهم يرزقون»
گمان مبريد كسانى كه در راه خدا كشته مىشوند مردهاند بلكه زندهاند و نزد پروردگارشان روزى دارند.
به نام خداوند بخشنده مهربان كه نام او سرچشمه حيات است و به نام آن كسى كه روح را در قالب ما دميده و ما هم بايد مسئوليتى كه آن قادر توانا بر دوش ما نهاده به خوبى اجرا و به مرحله عمل برسانيم. اينبار مسئوليتى كه بر دوشمان گذاشته شده مسئله جنگ است.
با سلام بر امام عصر مهدى موعود(عج) و نايب برحقش امام خمينى و با سلام بر شهيدان اسلام وصيتم را شروع مىكنم. السلام عليك يا ابا عبدالله. خدايا من خجالت مىكشم در روز قيامت، سرور شهيدان امام حسين(ع) بدنش پاره پاره باشد و من بدنم سالم باشد. خداوندا مرا ببخش كه نتوانستم برايت بندهاى مفيد و عابد باشم. خدايا بندهاى نفسانى را از پاهايم باز كن تا بهتر بتوانم تو را بشناسم. خدايا عزمم را جزمتر و گامهايم را استوارتر كن تا بتوانم در راهت گام بردارم. خداوندا حركتم را كه فقط در راه تو و هدفم كه همانا پيروزى اسلام است مورد لطف و رحمت خودت قرار ده. وصيتم به برادران و خواهران انقلابيم اين است كه گوش به فرمان امام عزيزمان باشند و اين حسين زمان را تنها نگذارند كه خداى نخواسته قلب آقا امام زمان جريحهدار شود و من به جبهه مىروم و جان و قطره قطره خونم را در راه اسلام و آرمانم مىدهم تا شايد توانسته باشم با فدا كردن اين جان ناقابلم در راه خداوند متعال قدمى در راه هدفم و آرمانم برداشته باشم. خدايا اى كاش صدها جان داشتم و در راهت فدا مىكردم.
وصيتم به خانواده عزيزم اين است كه بر سنگ مزار من كلمه ناكام را ننويسيد كه تنها كام و آرزوى من شهادت بود كه به آن دست يافتم. وصيتم به برادرانم اين است كه هميشه به فكر امام و انقلاب عزيزمان باشند و هيچگاه به گروهكها و اين فريبخوردگان اجازه ندهند كه به نهال عظيم و مقدس انقلاب ضربه وارد كنند. و وصيتم به جوانهاى فريب خورده اين است كه بايد به شما بگويم تا دور نشده و تا دنيا و آخرت خود را به باد فنا ندادهايد دست از اين كارهاى ناپسند برداريد و به صف مقدس حزبالله بپيونديد.
و اما اى پدر و مادر ارجمندم مرا حلال كنيد چون در زندگى براى شما فرزند خوبى نبودم. پدر و مادرم من تا حال مرده بودم و اين لحظه آغاز زندگى من است و اين شهادت است كه تولد ديگرى به من اهداء مىكند و چقدر خوب است كه انسان شهادت در راه خدا را پذيرا باشد و از شما ميخواهم كه در عزايم اگر گريه مىكنيد به عنوان ضعف نباشد و هميشه دعا كنيد كه خداوند اين فرزند حقيرتان را قبول درگاهش فرمايد و از برادرانم در سنگر بسيج مىخواهم كه راه ديگر برادرانى كه شهيد مىشوند و به لقاءالله مىپيوندند را ادامه دهند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته- الحقير حسن ابراهيمى - 27/8/62
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار
زندگي نامه شهيد حسن ابراهيمي
شهيد در تاريخ 1346 در خانواده اي مذهبي ومؤمن در محله ارجمان شهرستان اقليد ديده به جهان گشود.نامبرده در دوران طفوليت محبوب همه اقوام وهمسايگان بود شهيد در سال 1352 پا به عرصه دانش گذاشت وتا کلاس پنجم در دبستان انوشيروان درس خواند ودوران راهنمايي را همگام با پيروزي انقلاب اسلامي در مدرسه فردوسي شروع نمود.شهيد در همان دوران براي شرکت در نماز جماعت ومراسم مذهبي(دعاي کميل،توسل،...)در مسجد محله علاقه زيادي نشان مي داد.با تشکيل بسيج مستضعفين وپايگاه هاي مقاومت محلي خود را به عضويت پايگاه مقاومت محله در آورد وي در سال تحصيلي 61-62 تحصيلات خود را در هنرستان شهيد يوسفي در رشته راه و ساختمان ادامه داد ودر همان سال جهت پيوستن به صف دليرمردان به آموزش نظامي اعزام شد وپس از آموزش مستقيماً عازم مناطق جنگي شده که آن سفر حدود 4ماه به طول انجاميد.شهيد با اين حال از تحصيل نيز غافل نشده وبا شرکت در امتحانات پاياني،سال اول را با موفقيت سپري نمود.ودر اواخر دي ماه سال 1362 در حالي که در سال دوم هنرستان تحصيل مي نمود به جبهه اعزام شد ودر همان سال در اسفند ماه 1362 به درجه رفيع شهادت نائل آمد.روحش شاد ويادش گرامي باد.
و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله أمواتا بل أحياء عند ربهم يرزقون»
گمان مبريد كسانى كه در راه خدا كشته مىشوند مردهاند بلكه زندهاند و نزد پروردگارشان روزى دارند.
به نام خداوند بخشنده مهربان كه نام او سرچشمه حيات است و به نام آن كسى كه روح را در قالب ما دميده و ما هم بايد مسئوليتى كه آن قادر توانا بر دوش ما نهاده به خوبى اجرا و به مرحله عمل برسانيم. اينبار مسئوليتى كه بر دوشمان گذاشته شده مسئله جنگ است.
با سلام بر امام عصر مهدى موعود(عج) و نايب برحقش امام خمينى و با سلام بر شهيدان اسلام وصيتم را شروع مىكنم. السلام عليك يا ابا عبدالله. خدايا من خجالت مىكشم در روز قيامت، سرور شهيدان امام حسين(ع) بدنش پاره پاره باشد و من بدنم سالم باشد. خداوندا مرا ببخش كه نتوانستم برايت بندهاى مفيد و عابد باشم. خدايا بندهاى نفسانى را از پاهايم باز كن تا بهتر بتوانم تو را بشناسم. خدايا عزمم را جزمتر و گامهايم را استوارتر كن تا بتوانم در راهت گام بردارم. خداوندا حركتم را كه فقط در راه تو و هدفم كه همانا پيروزى اسلام است مورد لطف و رحمت خودت قرار ده. وصيتم به برادران و خواهران انقلابيم اين است كه گوش به فرمان امام عزيزمان باشند و اين حسين زمان را تنها نگذارند كه خداى نخواسته قلب آقا امام زمان جريحهدار شود و من به جبهه مىروم و جان و قطره قطره خونم را در راه اسلام و آرمانم مىدهم تا شايد توانسته باشم با فدا كردن اين جان ناقابلم در راه خداوند متعال قدمى در راه هدفم و آرمانم برداشته باشم. خدايا اى كاش صدها جان داشتم و در راهت فدا مىكردم.
وصيتم به خانواده عزيزم اين است كه بر سنگ مزار من كلمه ناكام را ننويسيد كه تنها كام و آرزوى من شهادت بود كه به آن دست يافتم. وصيتم به برادرانم اين است كه هميشه به فكر امام و انقلاب عزيزمان باشند و هيچگاه به گروهكها و اين فريبخوردگان اجازه ندهند كه به نهال عظيم و مقدس انقلاب ضربه وارد كنند. و وصيتم به جوانهاى فريب خورده اين است كه بايد به شما بگويم تا دور نشده و تا دنيا و آخرت خود را به باد فنا ندادهايد دست از اين كارهاى ناپسند برداريد و به صف مقدس حزبالله بپيونديد.
و اما اى پدر و مادر ارجمندم مرا حلال كنيد چون در زندگى براى شما فرزند خوبى نبودم. پدر و مادرم من تا حال مرده بودم و اين لحظه آغاز زندگى من است و اين شهادت است كه تولد ديگرى به من اهداء مىكند و چقدر خوب است كه انسان شهادت در راه خدا را پذيرا باشد و از شما ميخواهم كه در عزايم اگر گريه مىكنيد به عنوان ضعف نباشد و هميشه دعا كنيد كه خداوند اين فرزند حقيرتان را قبول درگاهش فرمايد و از برادرانم در سنگر بسيج مىخواهم كه راه ديگر برادرانى كه شهيد مىشوند و به لقاءالله مىپيوندند را ادامه دهند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته- الحقير حسن ابراهيمى - 27/8/62
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار
نظر شما