زندگي نامه پاسدار شهيد سيد صادق حجازي(عملیات فتح المبین)
چهارشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۳۰
شهيد حجازي دوست داشت از همه نظر يار و مددکار خانواده اش باشد به طوري که در تابستان در موقع تعطيلي به کارگري مي پرداخت و موقعي که خانواده اش از اين کار او ممانعت مي کردند و بسيار ناراحت مي شد و اظهار مي کرد که انسان براي کار ساخته شده است
بسم رب الشهدا و الصديقين
زندگي نامه پاسدار شهيد سيد صادق حجازي :
شهيد سيد صادق حجازي در روز سوم آذر ماه سال 1344 در خانواده اي مذهبي در شهر اردکان فارس ديده به جهان گشود اين هديه خدا که به سوي او و براي او بازگشت او اوائل زندگي پر بارش علاوه بر اين که برکتي براي خانواده اش بود اسطوره رنج ها و سختي ها نيز بود چنان که هنوز بيش از يک سال از عمرش نمي گذشت که به بيماري مهلکي دچار گشت و در آن موقع با توجه به وضع بد مالي پدرش و نبودن پزشک معالج در اردکان درد را به جان خريده و لب فرو مي بست و تنها به شکر خدا اکتفا مي کرد . پدرش به ناچار با فر وختن وسائل زندگي خودشان مبلغي تهيه مي کرده و وي را به شيراز برده و بستري مي نمايد شهيد حجازي پس از چند روز حالش بهبود مي يابد و بعد از ترخيص به اردکان باز مي گردد و شيهد حجازي از کودکي با بقيه بچه هاي خانواده تفاوت بسزائي داشت و به قول مادرش خنده را با تبسم مي کرد و علاقه شهيد به خانواده و اقوام نيز زبان زد عام و خاص بود با وجوي که کودکي 4 الي 5 ساله بود ولي احترام به افراد و اقوام را براي خودش وظيفه اي بزرگ مي دانست . مادرش مي گويد پنج ساله بود که در کارهاي خانه مرا ياري مي کرد و حتي ابتدائي ترين و مشکل ترين کارهاي خانه را در بعضي مواقع به تنهايي انجام مي داد و از انجام کارها به وسيله مادرش جلوگيري مي کرد . در سن 6 سالگي وارد دبستان شد و در دوران دبستان آن قدر رفتارش خوب بود که تمام شاگردان دبستان وي را دوست داشتند و به او احترام مي گذاشتند . و شهيد حجازي دوست داشت از همه نظر يار و مددکار خانواده اش باشد به طوري که در تابستان در موقع تعطيلي به کارگري مي پرداخت و موقعي که خانواده اش از اين کار او ممانعت مي کردند و بسيار ناراحت مي شد و اظهار مي کرد که انسان براي کار ساخته شده است و اين وضع ادامه داشت تا اين که انقلاب پر بار امت ايران به رهبري امام خميني شروع شد . با توجه به اين که در اردکان حکومت نظامي بر قرار شده بود و کمتر افرادي با اين سن و سال جرات شرکت در راهپيمايي ها را داشتند ولي شهيد سعي مي کرد در راهپيمايي ها شرکت نمايد و سر از همه کارها در بياورد . شهيد سيد صادق حجازي در راهپيمايي هاي سال 1357 مردم اردکان در جلو فرمانداي به وسيله مامورين شاه و آمريکا که در آن عده اي از مردم مجروح شدند وي نيز از ناحيه پا مجروح شد و در بيمارستان رئيسي اردکان بستري شد که در نتيجه دو عمل جراحي روي پاي شهيد انجام گرديد و پس از 70 روز مرخص شد ولي ديگر توان قبل را نداشت به طوري که قدرت رفتن به مدرسه را از دست داد و بلاجبار ترک تحصيل نمود . بعد از مجروح شدن براي اين که راکد نماند و موفق شود در راه خدا و خدمت به مردم محروم و زجر کشيده تلاش نمايد در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي سپيدان شروع به خدمت نمود وقتي که جنگ تحميلي عراق بر عليه ايران شروع شد شهيد سيد صادق حجازي جهت رفتن به جبهه از خود بي قراري فراواني نشان مي داد با وجودي که از رفتن او ممانعت مي شد اما شهيد قبول نمي کرد و به هر ترتيب که شده بود به ماموريت مي رفت و سختي ها را به جان مي خريد . آري شهادت عشق صادق بود چرا که شهادت را فوزي عظيم مي دانست و براي رسيدن به آن ثانيه شماري مي کرد . شهيد حجازي از اوئل جنگ چندين مرتبه براي اعزام به جبهه آماده شد ولي هر بار با موانعي روبرو مي شد اما عشق به شهادت حتي خواب را از او گرفته بود تا اين که بالاخره روز موعود فرا رسيد و در تاريخ 5/12/1360 به جبهه اعزام گرديد و مبارزه بي امان خود را بر عليه صداميان شروع نمود تا اين که در تاريخ 3/1/1361 در جبهه شوش ( امام زاده عباس ) در حمله فتح المبين به وسيله کفار بعثي به درجه رفيع شهادت نائل آمد و به ديدار معشوق هميشگي خود شتافت .
روحش شاد و يادش گرامي باد .
والسلام
والسلام
نظر شما