وصيت نامه شهید صدراله خیری/عملیات رمضان
پنجشنبه, ۰۳ تير ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۲۵
مادر سلام مرا از راه دور بپذير و دعا كن كه فرزندت به آرزويش برسد...
نام :سعيد
نام خانوادگى :خيرى
نام پدر :صدراله
تاريختولد :05/04/1339
محلصدور :شيراز
تاريخ شهادت :21/4/1361
شرح حادثه :حوادث ناشى ازدرگيرى مستقيم بادشمن-
توسط دشمندرجبهه ( عملیات رمضان)
وصيتنامه :
منبع: مرکز اسناد ایثارگران
نام خانوادگى :خيرى
نام پدر :صدراله
تاريختولد :05/04/1339
محلصدور :شيراز
تاريخ شهادت :21/4/1361
شرح حادثه :حوادث ناشى ازدرگيرى مستقيم بادشمن-
توسط دشمندرجبهه ( عملیات رمضان)
وصيتنامه :
بنام خداوند جان آفرين
سلام بر مهدى و درود بر پيام آوران الهى به ويژه پايان بخش پيغمبرى كه حضرت رسول اكرم مى باشد كه ما را به وادى ايمان هدايت فرمودند و از اسارت طاغوت جدایی بخشيدند مزدوران آمريكا و بعثى صهيونيستى صدام زورشان به رزمندگان اسلام نمى رسد اما مى روند مردم بى گناه را بمباران مى كنند تا مى توانيد جلو هرگونه نارسايى بايستيد وهميشه خدارا درنظرداشته باشيد پدرومادرعزيزم زحماتى كه شما براى من كشيديد همانطور كه خداوند فرمود به وسيله اينجانب جبران نمى شود ومن ناتوانم از اينكه بخواهم اين زحمات شماراجبران نمايم خداوند به شما اجر اخروى بدهد وچنانچه شهيد شدن لياقت مى خواهد واگر شهيدشدم اميدوارم اين امانت مورد قبول حضرت حق ازطرف شما گردد سفارش مى كنم و شما وخانواده را كه پرهيزكاريد تقواى خدا پيشه كنيد واين راه را ادامه دهيد و هر لحظه درخط امام باشيد اميد به روزى كه اين مزدوران آمريكايى وصدام جنايتكاررا ازخاك عزيزمان بيرون كنيم اين وظيفه ماست كه درراه اسلام قيام كنيم واين جانهاى ناقابل را هديه به راه حسين كنيم سلام من به تمام خويشان وآشنايان برسانيد مادرجان من مى دانم كه وقتى نامه مرامى خوانيد گريه مى كنيد جانسعيد براى من گريه نكنيدچرا كه بخاطراينكه من به ؟؟؟ زندگى میرسم خوشحالم چون توانسته ام درسال 1360 به اين مملكت اسلامى وبه رهبرى امام امت خدمت كنم ودرهرحال به يارى امام زمان مارا درپادگان لشكر ؟؟؟ مى رساند وبه سوى جبهه جنگ عليه كفارينمىفرستد پدرومادر دورى شما اگر چه مراآزارميدهد اما به اميد خداوندمنان با بردبارى وشكيبايى تحمل مى كنم ما زسربازان حزب الله تا آخرين قطره خونمان با تجاوزگران وكفار بعثى مى جنگيم وباكى نداريم اميدبه روزى كه بتوانيم راه كربلارا باز كنيم وبه زيارت سردارشهيدان امام حسين برويم پدرومادرعزيزم دلم مى خواست جبهه بودى ومى ديدى كه چه جوانهايى چطور جان فشانى مى كنند مگر خون آنها ازخون من رنگين تراست ناراحت نباشيداميدوارم كه دراين حمله آخر سعادت نصيب من باشد كه من هم شركت كنم تا انشاءاله رژيم بعث عراق را نابود كنيم . مادر سلام مرا از راه دور بپذير ودعا كن كه فرزندت به آرزويش برسد انشاءالله كه خداوند مزد عظيمى به شما عطا فرمايد من شيراز كه بودم شما را زحمت انداختم خيلى دلم مى خواست زودتر به جبهه باز گردم فكر نكنيد كهاز اين سرنوشت متأسفم نه مادرجان من مسلمانم وبراى اسلام راستى وآرمانم واصالتم با كفرمى جنگم واى كاش صدجان داشتم كه دراين راه نثارمى كردم مادردوست مى دارم وقتىبه خانهبيايم نگويند مادرت هرروز براى تو گريه مى كند مى دانم دلت براى من تنگ مى شود ناراحت نباش ان شاءالله خداوند به شما اجربدهد.والسلام سعيد خيرى
منبع: مرکز اسناد ایثارگران
نظر شما