تاملی در وصيت نامه شهيد قربانعلي آونج
پس از چندی داوطلبانه عازم کردستان شد و از آنجا به سدرزينه بوکان که محل استقرار نیروها در مقابل با ضد انقلابيون دمکرات و کومله بود رفت و شروع به مبارزه کرد. در آن منطقه رزمندگان به شش دسته از شهرهاي مختلف تقسیم شده بودند که از آن بین دستهای که شهید آونج در آن بود از 44 نفر تشکیل شده بود. مرداد ماه 1361 قربانعلی همراه با گروه جهت شناسائي منطقه داوطلب میشوند. شب ساعت 8 در حال گشت بودند که با کومله ها درگير می شوند. پس از چند ساعت مبارزه و با اتمام مهمات به اسارت کومله در میآيند. حدود 10 ساعت دشمن آنها را شکنجه می دهند و سرانجام 5 مرداد ماه 1361 به درجه رفيع شهادت نائل می آيد.
متن وصيت:
بسم الله الرحمن الرحيم الحمدالله رب العالمين و الصلاة علي محمد و آله الطاهرين و لعنة الله علي اعدائم اجمعين الي يوم الدين
و به محفل انس ارباب عروج روحاني و مقام مقدس اصحاب قلوب عرفاني بارده و حجاب هاي انسانيت ظلماني و انسانيت نوراني را از چشم بصيرت ما برافکن تا به معراج حقيقي نماز اهل نياز واصل گرديم و به جهان اربع ملک و ملکوت چهار تکبير زنيم و فتح باب اسرار غيبة... و کشف... را حديث بر ضماير ما نما تابه مناجات اهل ولايت نائل شويم و حلاوت ذکر ارباب هدايت فائز آئيم و تعلقات قلبيه ما را ازغير صرف به خود مصروف دار و چشم ما را از اغيارکه شياطين راه سلوک اند بپوش و به جمال جميل خود روشن بخش .
سلام و درود به رهبر کبير انقلاب ، سلام و درود به رزمندگان و شهداي بخون خفته که جان خود را فداي اسلام و امام و ناموس کردند.
و سلام به پدر و مادرم هم اکنون که درحال نوشتن وصيت نامه خودهستم شوقي عجيب به شرکت کردن در عمليات دارم و شوق عجيب و عجيب تري به شهادت تا زندگي کردن در اين دنياي فاني البته پدر و مادر برايتان بگويم که يادتان نرود که خدا در قرآن کريم گفته است که اي پدران و اي مادران هديه اي به شما داده ام و بايد شما هم در عوض هر موقع که احتياج بود هديه را پس دهيد و خودم خونبهاي او هستم پس اي مادر و پدر وقتي که خدا با اين همه مهربانيش چنين مي گويد ما و امسال ما بايد روي برگردانيم نه مادر و پدر خدايي که نيستي را به هستي و هستي را به نيستي مي کند و جان و روح خودش را به ما مي دهد مگر ميشود از فرمانش روي برگردان وبايد بگويم که اگر که قابل بودم و به درجه رفيع شهادت نائل گردم و از اين دنياي چند روزه به دنياي ابدي مي رفتم اگر که به شما پدر و مادر خود برنگردم مرا عفو کنيد و ببخشيد و اگر نتوانستم فرزند خوبي براي شما باشم و تا آخر عمر به شما خدمت کنم مرا ببخشيد زيرا خود بگويد که خدا را شکر که فرزندم را در اين راه دادم راهي که حسين (ع) با طفلش رفتند و اي برادرانم شماها هم يادتان نرود که بايد هميشه راهروي رهبر کبير باشيد زيرا يکباره 35 ميليون نفر را از خواب بيدار کرد و خواهرانم شما هم زينب وار خدمت به مردم و جامعه کنيد و زينب وار زندگي کنيد . خوب پدر و مادر عزيزم براي شما سخت است زيرا مرا تا اين اندازه بزرگ کرده ايد و مي دانم که سخت است از دست دادن فرزند و مشکل است و حديث قدسي است که خود خدا مي گويد . آنکس که مرا طلب کند مي يابد و آنکس که مرا يافت مي شناسد و آنکس که مرا شناخت دوستم دارد و آنکس دوستم داشت عشق مي ورزد و آنکس که به من عشق ورزيد نيز به او عشق مي ورزم و آنکس که به او عشق ورزيدم مي کشم و او را و آنکسي را که من کشتم خونبهايش بر من واجب است و آنکس که خونبهايش بر من واجب است پس من خودم خونبهايش را مي دهم ديگر عرضي ندارم پدر و مادرم و السلام.
منبع: مرکز اسناد ایثارگران