وصيتنامه شهید سيدخدابخش موسوى/شهادت نوزدهم شهریور ماه
يکشنبه, ۲۸ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۰۳
بار خدايا اين بنده روسياه و حقير كه گناهانى بس زياد بدوش دارم و اقرار مى كنم طلب عفو مى نمايم و حالا بهترين و نزديكترين راهى كه براى رسيدن به تو وجود دارد را پيدا كرده ام آن جهاد فى سبيل الله مى باشد.
نام :سيدخدابخش
نام خانوادگى :موسوى
نام پدر :سيدحسن
تاريختولد :03/03/1340
محلصدورشناسنامه :ممسنى
تاريخ شهادت :19/06/64
وصيتنامه شهید سيدخدابخش موسوى
وصيت نامه 24/4/64
وصيت نامه 24/4/64
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون ما از خداييم و به سوى او بازمى گرديم
اسلحه هاى سرد و گرم خود را يعنى مسلسلها را از نشانه گيرى به روى يكديگر منحرف و به سوى دشمنان اسلام كه در راس همه آنها امريكاى جنايتكار است نشانه رويد. «امام خمينى»
من پاسدارى هستم از سلاله خون جملگى شهداى اسلام و وارث خونهاى پانزده قرن خط سرخ شهادت كه در زمانه اى پر مخاطره قرار گرفته ام مسؤليتها بر دوشم سنگينى افكنده آينده را با چشمهاى خويش مى نگرم و به گذشته مى انديشم پس از فكرها به نتيجه اى جاودانه دست يافته ام كه دو راه در پيش دارم يكى راه حسين وار كه مانند شهداى گذشته با تمامى وجودم راه پوئيدن و رفتن را انتخاب كنم و به صف شهداء به پيوندم و دوم اينكه مانند يزيديها حيوان وار بمانم و بخورم و بخوابم و هيچ حركتى و هجرتى نداشته باشم و بپوسم و هيچ در هيچ شوم و در اين دنيا در نزد خداوند متعال و در برابر خون پاك شهداى عزيز مسؤل و در آن دنيا نيز به آتش دوزخ گرفتار آيم و اينكه راه اولى برگزيده ام و مى خواهم هجرت كنم و اما بنده حقير و گناهكار هم تصميم گرفته ام كه به سهم خود حركت كنم و براى آزادى مستضعفان بكوشم ولى اينان خوب مى دانند كه اگر اسلام پا بگيرد ديگر جائى براى ماندن آنان نيست و حكومتهاى آنان كه بگفته ى امام عزيز مانند طبلهاى تو خالى مى باشد و اينجاست كه مى كوشند اسلام را نابود كنند و يا اينكه چهره واقعى اسلام را نگذارند ملتها بشناسند و در اينجاست كه صدام يزيدها دم از اسلام مى زنند ملك فهدها مى خواهند با هواپيماهاى آواكس آمريكائى از اسلام و خانه خدا پاسدارى كنند.
عجب ترسى وجودم را به لرزه در آورده ولى مصمم تر مى شوم كه بايد عجله حركت كنم و بعثت نمايم تا برسم و كامل شوم و گرنه در محدوديت و وابستگى به زندگى خواهم ماند. و روحم نيز بايد از اين قسمت بدنم بدر آيد و به عالم اعلا رود و جسم نيز به حيات جاودانه بپيوندد.
بله وقتى حضرت على (ع) بفرمايد سوگند بخدا كه علاقه پسر ابوطالب به مرگ بيشتر است از علاقه طفل به پستان مادرش ديگر ما را از مرگ چه باك است كه مرگ سرخ به از زندگى ننگين است بنابراين وقتى حضرت اميرالمؤمنين (على (ع) اينگونه به من مى گويد و مرگ را به هيچ نمى گيرد من كه خود را شيعه و پيرو او مى دانم چگونه نبايد بسوى مرگ بروم حال آنكه شيعه هستم و بايد ميل فراوانى به مرگ داشته باشم و از شهادت و پيكار حق عليه باطل نهراسم همچنانكه وقتى اميرالمؤمينن در محراب عبادت شمشير ملحد بى شعورى بر تاركش مى خورد ، مى فرمايد: فزت و رب الكعبه- سوگند به خداى كعبه كه رستگار شدم.
او كه امام و مقتدا و الگوى ما بود فرمود از اين دنيا راحت شدم. پس ما هم بگوئيم و در صحنه باشيم كه اگر نباشيم تنها ناممان شيعه و رسممان شرك لذا در اينجاست كه مصلحت دانستم هر چند كه كوچكترم كه به برادران پيام بدهم ولى اين پيام شهداء مى باشد بشنويد امت حزب الله براى شادى روح من و هم رزمانم و تمامى شهداء سنگرها را پر كنيد كه خالى گذاشتن سنگرها خيانت است به اسلام و خون شهداء .
بار خدايا اين بنده روسياه و حقير كه گناهانى بس زياد بدوش دارم و اقرار مى كنم طلب عفو مى نمايم و حالا بهترين و نزديكترين راهى كه براى رسيدن به تو وجود دارد را پيدا كرده ام آن جهاد فى سبيل الله مى باشد.
بار خدايا پروردگار تو بزرگترين لطف را در حق ما كردى چرا كه ما در اين عصر و زمان بدنيا آوردى عصرى كه در آن خمينى ميخروشد و ما را كه از بشريت دور بوديم به خود آوردى و با مفهوم انسان بودن و عشق به الله آشنا ساخت.
پيام ديگر شهداء اين است كه يك لحظه امام عزيز را تنها نگذاريد زيرا (بى عشق خمينى نتوان عاشق مهدى شد) پدر و مادر عزيزم از خداوند متعال ميخواهم به شما كه از ايمان آورندگان او هستيد صبر جميل واجر جزيل عنايت بفرمايد.
مادر خوبم به والله اگر شرك نبود به تو سجده مى كردم اميداست كه خوشحال باشيد كه فرزندتان راهى را انتخاب كرد كه راه الله است پدر و مادرم مرا ديگر ببخشيد و حلال كنيد زيراكه شما براى من خيلى زحمت كشيديد و لى من حتى يك قطره از محبتهاى شما را جبران نكرده ام.
و شما همسر مهربان با چه زبانى با شما صحبت كنم تو كه خودت هميشه مى دانستى كه پاسدار عمر كوتاهى دارد و هميشه مى گفتى افتخار مى كنم كه هميشه همسرم در جمع رزمندگان است و خودت وسايلم را آماده مى كردى همان خدائى كه به تو كمك مى كرد و تا بحال صبر مى داده تا بحال همان خداوند هم به تو از اين پس هم صبر و اجر عطا بفرمايد تو همسر خوبى براى من بودى مرا ببخش و حلال كن و جگر گوشه دلم فرزند عزيزم كسى كه پدر رويش را ديد ولى او روى پدر را نديد سيد سجاد صغيرم را طورى تربيت كن كه در خط اسلام باشد واو را نگذار كسى او را اذيت كند.
و شما برادرانم اميدوارم كه مرا ببخشيد و ادامه دهنده راهم باشيد و از تك تك شما طلب بخشش مى كنم هر چند مرگ برادر براى برادر سخت است.
اگر جنازه ام بدستتان نرسيد بر روى قبر ديگر شهدا برويد شهدا پهلوى هم هستند .
عجب ترسى وجودم را به لرزه در آورده ولى مصمم تر مى شوم كه بايد عجله حركت كنم و بعثت نمايم تا برسم و كامل شوم و گرنه در محدوديت و وابستگى به زندگى خواهم ماند. و روحم نيز بايد از اين قسمت بدنم بدر آيد و به عالم اعلا رود و جسم نيز به حيات جاودانه بپيوندد.
بله وقتى حضرت على (ع) بفرمايد سوگند بخدا كه علاقه پسر ابوطالب به مرگ بيشتر است از علاقه طفل به پستان مادرش ديگر ما را از مرگ چه باك است كه مرگ سرخ به از زندگى ننگين است بنابراين وقتى حضرت اميرالمؤمنين (على (ع) اينگونه به من مى گويد و مرگ را به هيچ نمى گيرد من كه خود را شيعه و پيرو او مى دانم چگونه نبايد بسوى مرگ بروم حال آنكه شيعه هستم و بايد ميل فراوانى به مرگ داشته باشم و از شهادت و پيكار حق عليه باطل نهراسم همچنانكه وقتى اميرالمؤمينن در محراب عبادت شمشير ملحد بى شعورى بر تاركش مى خورد ، مى فرمايد: فزت و رب الكعبه- سوگند به خداى كعبه كه رستگار شدم.
او كه امام و مقتدا و الگوى ما بود فرمود از اين دنيا راحت شدم. پس ما هم بگوئيم و در صحنه باشيم كه اگر نباشيم تنها ناممان شيعه و رسممان شرك لذا در اينجاست كه مصلحت دانستم هر چند كه كوچكترم كه به برادران پيام بدهم ولى اين پيام شهداء مى باشد بشنويد امت حزب الله براى شادى روح من و هم رزمانم و تمامى شهداء سنگرها را پر كنيد كه خالى گذاشتن سنگرها خيانت است به اسلام و خون شهداء .
بار خدايا اين بنده روسياه و حقير كه گناهانى بس زياد بدوش دارم و اقرار مى كنم طلب عفو مى نمايم و حالا بهترين و نزديكترين راهى كه براى رسيدن به تو وجود دارد را پيدا كرده ام آن جهاد فى سبيل الله مى باشد.
بار خدايا پروردگار تو بزرگترين لطف را در حق ما كردى چرا كه ما در اين عصر و زمان بدنيا آوردى عصرى كه در آن خمينى ميخروشد و ما را كه از بشريت دور بوديم به خود آوردى و با مفهوم انسان بودن و عشق به الله آشنا ساخت.
پيام ديگر شهداء اين است كه يك لحظه امام عزيز را تنها نگذاريد زيرا (بى عشق خمينى نتوان عاشق مهدى شد) پدر و مادر عزيزم از خداوند متعال ميخواهم به شما كه از ايمان آورندگان او هستيد صبر جميل واجر جزيل عنايت بفرمايد.
مادر خوبم به والله اگر شرك نبود به تو سجده مى كردم اميداست كه خوشحال باشيد كه فرزندتان راهى را انتخاب كرد كه راه الله است پدر و مادرم مرا ديگر ببخشيد و حلال كنيد زيراكه شما براى من خيلى زحمت كشيديد و لى من حتى يك قطره از محبتهاى شما را جبران نكرده ام.
و شما همسر مهربان با چه زبانى با شما صحبت كنم تو كه خودت هميشه مى دانستى كه پاسدار عمر كوتاهى دارد و هميشه مى گفتى افتخار مى كنم كه هميشه همسرم در جمع رزمندگان است و خودت وسايلم را آماده مى كردى همان خدائى كه به تو كمك مى كرد و تا بحال صبر مى داده تا بحال همان خداوند هم به تو از اين پس هم صبر و اجر عطا بفرمايد تو همسر خوبى براى من بودى مرا ببخش و حلال كن و جگر گوشه دلم فرزند عزيزم كسى كه پدر رويش را ديد ولى او روى پدر را نديد سيد سجاد صغيرم را طورى تربيت كن كه در خط اسلام باشد واو را نگذار كسى او را اذيت كند.
و شما برادرانم اميدوارم كه مرا ببخشيد و ادامه دهنده راهم باشيد و از تك تك شما طلب بخشش مى كنم هر چند مرگ برادر براى برادر سخت است.
اگر جنازه ام بدستتان نرسيد بر روى قبر ديگر شهدا برويد شهدا پهلوى هم هستند .
خداحافظ شما
والسلام
الحقير سيد خدابخش موسوى
والسلام
الحقير سيد خدابخش موسوى
منبع: مرکز اسناد ایثارگران فارس
نظر شما