دیدار با خانواده شهدا در استهبان
به گزارش نوید شاهد فارس از استهبان /
به رسم ادب هر هفته به دیدار خانواده شهدا میرویم تا شاید بتوانیم تسکین لحظات تنهایی مادران شان باشیم و با تمام وجود عهد ببندیم که با حجاب و عفاف خود خون شهدا را پایمال نخواهیم کرد.
امروز مادر بزرگوار شهید خریدار میزبان بانوان شاهد استهبان بود. در کنار مادر زیارت عاشورا خواندیم و دست به دعا شدیم. در انتها از مادر خواستیم تا از لحظات شیرین محمد جواد برایمان بگوید از تولد تا شهادت .
مادر لب به سخن گشود و مجلس را پر ازیاد خاطره محمد جواد کرد.
محمد جواد در سال 1344 مصادف با تولد جوادالائمه (ع) به دنیا آمد
«محمّدجواد» در مدرسه نيز بسيار خوش رفتار بود و درسخوان. او آرزو داشت كه طلبه شود و در لباس روحانيت خدمت كند.
به كتاب نهج البلاغه علاقهي فراواني داشت، به طوري كه خود، استاد نهجالبلاغه شد.
در روزهاي نخستين انقلاب در تكثير نوار و نشر پيام امام تلاشي خستگي ناپذير داشت و هميشه آرزو ميكرد اي كاش امام را از نزديك ببيند.
روح لطيفش سرشار بود از روح خدا، و چون اذان ميگفت نداي اللّه اكبرش در گلدستههاي مسجد، شهر را به وجد ميآورد.
به مسجد (گلدي) دلبسته بود؛ مخصوصاً به پايگاه مسجد (پايگاه شهيد چمران) وي بيشتر وقت خود را در آنجا سپري ميكرد و اكثر روزهاي پنجشنبه روزه ميگرفت و اگر در بسيج بود هرگز از غذاي بسيج نميخورد و ميگفت: «اين غذا، حق من نيست.»
آن قدر به نماز شب پايبند بود كه از من ميخواست چنانچه براي نماز بيدار نشود آب روي صورتش بريزم؛
همسنگرش چنين روايت ميكرد:
«اوبيشتر وقتها قرآن ميخواند. آدم بيريايي بود و چهرهاي بسيار نوراني و بشّاش داشت. روزهايي كه به «عمليات محرّم» نزديك ميشديم حال عجيبي داشت و هنگامي كه براي رفتن به عمليات آماده ميشديم، نزد من آمد و گفت: علي، پلاكم را گم كردهام و من با شوخي به او گفتم شهيد ميشوي و جنازهات پيدا نميشود. و او با تبسّمي پاسخ داد: اين منتهاي آرزوي من است. كه همين طور نيز شد.»
محمد جواد 18 سال داشت که در سال 61 راهي جبهه شد و مسئوليت تيربارچي را بر عهده گرفت. و 11 ماه بعد در تاریخ بیست و دوم فروردین سال 62 برا همیشه گمنام ماند. روحش شاد
انتهای متن/