یاران انقلاب «4» / زندگی نامه روحانی شهید ابراهيم صادقي
سهشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۱۹
ابراهیم به دستور شهيد دستغيب بر سر منابر و در مجالس سخنراني هميشه رژيم را افشاء نموده و از حکومت اسلامي به رهبري امام خميني (ره) شجاعانه سخن مي گفت . به همين جهت بارها از سوي مامورين تحت تعقيب قرار گرفت...
نوید شاهد فارس : شهید ابراهيم صادقي دردوم تیر ماه سال 1335 در لازنگان داراب دیده به جهان گشود. ابراهيم چهارمين فرزند خانواده بود . مادرش به هنگام بارداري نیت مي کند اگر فرزند در راه پسر باشد ، او را به لباس روحانيت ملبس نمايد. ابراهيم متولد مي شود و تا شش سالگي در دامان مادر پروررش مي يابد . وي در شش سالگي وارد مقطع ابتدائي مي شود و شش سال تحصيلاتش را در روستاي لايزنگان مي گذراند .
پس از پايان تحصيلات ابتدائي از آنجا که ابراهيم کوچک علاقه ي فراواني به کسب علوم ديني از خود بروز داده بود ، خانواده تصميم مي گيرند که وي را زودتر از موعد به مدرسه ي علوم ديني بفرستند. ابراهيم در سيزده سالگي وارد مدرسه ي علميه ي داراب شد . وي در حوزه ي علميه همانند ديگر طلاب مدرسه نخست ساده زيستن را آموخت . او در اتاق هاي نمناک و زير نور ضعيف چراغ به آموختن پرداخت . ابراهيم دروس مقدماتي را به مدت پنج سال زير نظر آيت اله نسابه به فرا گرفت. سپس به شيراز آمده و مدت چهار سال زير نظر آيت اله دستغيب ، در مدرسه ي علميه حکيم تحصيلات خويش را ادامه داد . وي در زمان تحصيل در مدرسه ي حکیم ، به سرعت مورد توجه شهيد دستغيب قرار گرفت و ايشان توجه مخصوصي به وي مبذول داشتند و ابراهيم به عنوان يکي از معتمدين شهيد دستغيب منصوب گرديد . او پس از مدتي تحصيل در مدرسه ي حکيم ، به روستا مراجعت نمود و ازدواج کرد.
پس از ازدواج با همسرش به شيراز آمد و زندگي مشترک خود را آغاز نمود. ابراهيم در کسب دروس ديني به پيشرفت قابل توجهي دست يافت. همزمان با آغاز جنبش هاي انقلابي به رهبري حضرت امام (ره) به نمايندگي از شهيد دستغيب جهت کسب اخبار و آوردن اعلاميه هاي امام (ره) به قم رفت و آمد نمود. پس از اوجگيري انقلاب ، از آنجا که رژيم مردم و مخصوصا روحانيون را تحت نظر گرفته بود ، براي از بين بردن شبهات و شک ماموران همراه با همسر و فرزند و مادرش به قم مي رفت و هميشه هم با دست پر بر مي گشت .
ابراهيم ايامي که در شيراز به سر مي برد در کليه ي تظاهرات و راهپيمائي ها که در شيراز عليه رژيم طاغوتي پهلوي برگزار مي گرديد ، شرکت مي کرد و از هر فرصتي براي افشاء جنايات رژيم شاه و روشنگري مردم استفاده مي نمود . او به دستور شهيد دستغيب بر سر منابر و در مجالس سخنراني هميشه رژيم را افشاء نموده و از حکومت اسلامي به رهبري امام خميني (ره) شجاعانه سخن مي گفت . به همين جهت بارها از سوي مامورين تحت تعقيب قرار گرفت . ولي هر بار به ياري و کمک مردم آزاده از چنگ پليس و ساواک مي گريزد .
ابرهيم روز بيست و دوم بهمن ماه فعاليت جانانه اي از خود نمايش گذارد . وي ضمن شرکت در تسخير شهرباني وقت ، دستورات شهيد دستغيب را به مردم پر شور انقلابي منتقل مي نمود. يک روز پس از پيروزي انقلاب ، در روز بيست و سوم بهمن ماه با حکم شهيد دستغيب جهت نظارت بر نظم بخشيدن به امور شهرستان مرودشت و نيز تبليغ انقلاب ، عازم آن شهرستان مي شود . ابراهيم در بين راه شيراز مرودشت با يکي از سرنشينان خود که از پس مانده هاي ناشناخته ي رژيم بود ، به بحث مي پرازد . طرف بحث وي که استوار ارتشي بود به شيخ ابراهيم حمله مي کند و گردن ايشان را مي شکند ، او را در کنار جاده رها نمود و فرار مي کند .
ابراهيم ساعاتي پس از اين حادثه توسط يک رهگذر که گويا معلم بوده به بيمارستان شهيد فقيهي شيراز انتقال مي يابد . اما معالجات بر او اثر نمي کند و سرانجام پس از 24 ساعت دعوت حق لبيک گفته و به سراي باقي مي شتابد.
پيکر پاکش به روستاي لايزنگان منتقل و در آنجا به خاک سپرده مي شود. روحش شاد
منبع:مرکز اسناد ایثارگران فارس
انتهای متن/
نظر شما