شهید مدافع حرمی که شربت شهادت را از دست مبارک پیامبر(ص) نوشید
نوید شاهد فارس؛ هفت ماه پیش از شهادتش به سفر کربلا رفت و در آنجا در خواب میبیند که از دست پیامبر اکرم(ص) در باغ بسیار زیبایی شربت مینوشد و همین خواب انگیزه او برای رفتن بیشتر میشود.
مدافعینی که اگر چه مدافع حرم خوانده میشوند اما محافظ حریم مردمانی هستند که دشمن قصد دارد با جنگ، پیام صلح دینشان را به جهانیان، خشم نشان دهد. مردانی که میروند تا در آن سوی مرزها هم از حرم و حریم دفاع کنند هم نگذارند آتش جنگ بار دیگر سرزمینشان را ببلعد. مردانی که در پس قدردانی آنان که آگاه و بصیرند این روزها هدف تخریب و تهمت دشمنان و رسانههای بیگانه قرار گرفتهاند، اما تاریخ ثابت کرده پیروزی از آن حق است و چراغ باطل دیری نمیپاید که خاموش شود.
شهید ابوذر غواصی که یک سال از پرواز ابدیاش میگذرد یکی از هزاران طرفداران حق است که برای دفاع از قتل عام کودکان و مردمان بیگناه سوری، خانواده خویش را رها کرده و به سوی دفاع از حق و حقانیت شتافته است تا سایه شیطانی به نام داعش و حمایتکنندههای آن را از سر دنیا کم کند و ریشه آنها را بخشکاند.
وی در یازدهم آذر سال 60 در روستای صحرارود شهرستان فسا در استان فارس دیده به جهان گشود و در سال 68 طعم تلخ یتیمی را چشید و پدر خود را در یک سانحه از دست داد. ابوذر تحصیلات خود را تا دوران راهنمایی با حمایت پدربزرگ ادامه داد اما برای کمک به معیشت خانواده ترک تحصیل کرد و به حرفه نجاری پرداخت. اوج زندگیش در دوران جوانی شکل گرفت که دچار تحول شد و در زندگی دوباره خود به دینگرایی سمت و سوق پیدا کرد، او به طور جدی به آموزش قرآن و زبان عربی پرداخت و سعی کرد آموزههای دینی را در زندگی خود عملی کند.
از مشخصات بارز او نماز اول وقت، حضور مستمر در نماز جماعت و قرائت روزانه قرآن بوده و شاید اهمیت به نماز اول وقت بود که او را مقید به انجام دیگر فرائض دینی و واجبات کرد.
شهید غواصی در سال 1387 ازدواج کرد و ماحصل این زندگی سه فرزند به نامهای علی، طه و محمدباقر است که قصد دارند ادامه دهنده راه پدر خود باشند.
نوید شاهد فارس گفتوگویی با خانواده این شهید گرانقدر انجام داده که خواندن آن خالی از لطف نیست:
مادرشهید به مردمداری ابوذر اشاره میکند و میگوید: او همیشه در سلام کردن به ویژه سلام کردن به کودکان پیشقدم و اخلاق خوب و مهربانیاش زبانزد خاص و عام بود.
او با اشاره به اینکه که فرزندش گوش به فرمان رهبر بود و تمام سخنرانیهای این سید بزرگوار را با دقت پیگیری میکرد، عنوان میکند: ابوذر سرباز ولایت بود و میگفت که انسان باید کاری کند که در پیشگاه خداوند و ائمه اطهار روسفید باشد، باید در راه تعالی قدم بردارد و چه راهی بهتر از دفاع از حرم حضرت زینب (س) به تعالی نزدیکتر است؟
این مادر داغدیده که سالها تنهایی پنج فرزندش را از آب و گل بیرون کشیده و ابوذر را آبروی خود در پیشگاه خدا میداند، ادامه می دهد: سالها عضو بسیج بود و در برنامههای رزمی و فرهنگی پایگاه فعالیت چشمگیری داشت و تعداد زیادی از جوانان را در این مسیر راهنمایی و تشویق میکرد، نسبت به خود سازی واخلاق فردی واقعا خود را ساخته بود بطوری که دستوراتِ مسیر تکامل بندگی و سیر و سلوک عارفانهاش را از طریق استاد اخلاق آیتالله حیدری فسائی مدرس حوزه علمیه قم میگرفت.
مادر شهید غواصی که مانند مادران فداکار در سالهای دفاع مقدس، خود پسرش را هنگام اعزام به میدان نبرد صبورانه بدرقه کرده است، میگوید: ابوذر برای سوریه رفتن خیلی مشتقاق بود، هفت ماه پیش از شهادتش به سفر کربلا رفت و در آنجا در خواب میبیند که از دست پیامبر اکرم(ص) در باغ بسیار زیبایی شربت مینوشد و همین خواب انگیزه او برای رفتن بیشتر میشود.
این بانوی صبور با بیان اینکه شهید غواصی هر روز اخبار مردم سوریه را دنبال میکرد، عنوان میکند: بعد از مدتها تلاش بالاخره 24 بهمن سال 94 توانست به آرزوی خود برسد و به سوریه برود و خوابش در آنجا تعبیر شد و شربت شهادت را نوشید. اگر چه از دست دادن فرزند داغ بزرگی است اما خدا را شاکرم که بهترین راه برای رسیدن به معبودش یعنی شهادت را انتخاب کرد و به خود که مادر چنین فرزندی هستم، افتخار میکنم.
ادامه این گفتوگو را برادر شهید، سلمان غواصی ادامه میدهد و عنوان میکند: مادرم خودش ابوذر را بدرقه کرد و به او گفت: من تو را به حضرت زینب میسپارم.
برادر شهید که گویی تکیهگاه خود را ازدست داده، بیان میکند: روز جمعه 13 فروردین 95 با خانواده تماس گرفت و زمانی که دلتنگی آنها را مشاهده کرد، گفت: اگر خدا خواست و بازگشتم یک روز را با هم به تفریح میرویم. به گفته همرزمانش او صبح جمعه غسل میکند و در طول روز مشغول عبادت و ذکر گفتن بوده است که در ساعت 3 عصر گروه تکفیری داعش به آنها حمله میکند.
وی ادامه میدهد: در برابر دشمن مقاومت میکنند و تعداد زیادی از تکفیریها را به هلاکت میرسانند تا فرمانده دستور برگشت و عقبنشینی میدهد، ابوذر با اینکه تیر خورده بوده اما به گفته دوستانش با تمام قوا میجنگد، در مسیر برگشت مورد اصابت ترکش از ناحیه کتف و دست قرار میگیرد و بر اثر خونریزی زیاد به شهادت میرسد، بعد از یک ساعت از روی لباس و چفیه مورد شناسایی قرار گرفته و پیکر مطهرش به ایران منتقل میشود.
سلمان که حضور پرشور مردم فسا و صحرارود در تشییع برادرش را در ذهن مرور میکند، ادامه میدهد: مراسم تشییع و خاکسپاری ابوذر باشکوه و کمنظیر برگزار شد و مردم قدردان فداکاری او بودند.
برادر شهید غواصی با بیان اینکه شهید به طور مرتب در جلسات تفسیر قرآن شرکت میکرد، عنوان میکند: از مجالس گناه دوری میکرد، در مراسم شادی که آثار لهو و لعب بود شرکت نمیکرد و جلسهای را که در آن غیبت بود ترک میکرد، به معنای واقعی قرآن را در زندگیش عملی کرده بود.
وی با بیان اینکه شهید غواصی نماز شبش ترک نمیشد، میگوید: یک بار برای اینکه بتواند نماز شب را در مسجد بخواند انگشتر خود را با کلید مسجد با خادم معاوضه کرده بود تا بتواند پیش از سحرگاه به مسجد برود.
سلمان به علاقه برادرش به مرحوم آیتالله بهجت (ره) اشاره میکند و میافزاید: ابوذر مقلد آیتالله بهجت(ره) بود و در زمان رحلت ایشان برای شرکت در مراسم از فسا به تهران رفت و توصیههای این عالم ربانی را در زندگی خود به کار میبرد.
انتهای متن/