شهادت 22 شهریور؛
خواهرم زينب وار زندگي کن و زينب را الگو و اسوه خود قرار بده.
من در جهت دفاع از خاک ميهنم و دفاع از حيثيت و ناموس مملکتم قدم در اين راه مقدس مي گذارم / وصیت نامه شهيد محمدرضا اتحادپور

نوید شاهد فارس : شهيد محمدرضا اتحادپور در بیست و یکم شهریور 1343 در روستای مورزيان  سپيدان دیده به جهان گشود . وی پس از گذراندن دوران کودکی در سن هفت سالگی در روستای هم جوارمشغول به تحصيل شد .

دوران ابتدائی را با موفقيت به پايان رساند و با توجه به اين که در آن نزديکی مدرسه راهنمايی نبود و شغل بيشتر مردم کشاورزی و دامداری بود محمدرضا هم طبق سنت در اين امر مهم (کشاورزی و دامپروری) هم دوش پدر به فعاليت مشغول شد.
 با پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 به دستور رهبر عظيم انقلاب در برنامه بسيج که توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامي سپيدان جهت آموزش برگزار گرديده بود شرکت نمود و دوران بسيجي را با موفقيت به پايان رساند تا اين که در سال 1365 به خدمت سربازی اعزام شد پس از گذراندن دوران آموزشی در زاهدان به جبهه اعزام شد .
شهيد محمدرضا اتحادپور سرانجام در بیست و دوم شهریور 66 یک روز پس از تولد 23 سالگی اش به فیض شهادت نائل آمد. روحش شاد.

 
( متن وصیت نامه )

ولاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ اَموتًا بَل اَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون (169)

هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‏ اند مرده مپندار بلكه زنده‏ اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى ‏شوند.

 سپاس بر خداوندي که پروردگار همه گيتي است و رحمت و درود بر بهترين آفريدگانش يعني حضرت محمد (ص) و خاندان پاک و وارسته او و با سلام و درود بر امام زمان منجي خلق الله و سلام به رهبر کبير انقلاب اسلامي ايران اين اسوه تاريخ قرن معاصر.

بار الهی در حالی که در گوشه ای از اين جهان خاکی عده ای از فقر و گرسنگی جان می سپارند و در گوشه ای ديگر عده ای در عيش و نوش به سر می برند، چگونه می توان ساکت ماند و تماشاگر اين بازی مضحک و مسخره بود در حالی که بهترين راه ترقی و رسيدن به يقين وجود دارد .
و در رختخواب جان سپرد در حالی که متجاوزين از خدا بی خبر بر اسلام و مملکت اسلامی حمله ور شده اند و در زمانی که جوانان گلگون کفن ما در غرب روی خاک هاي سرد و در جنوب روی خاک های گرم و داغ در خون خود غلطه می زنند و تا آخرين لحظه نام حسين را به زبان می آورند چگونه مي توان ساکت و آرام ماند و لبيک گوي خون اين عزيزان و شهيدان نبود ؟

اينک که جبهه اسلام احتياج به نيرو دارد . جهت دفاع از خاک مقدس ميهنم و دفاع از حيثيت و شرف و ناموس مملکتم قدم در اين راه مقدس مي گذارم و اميد از خدا دارم که بتوانم بنده اي موفق باشم و در اين جهاد مقدس سعادت شهادت را نصيبم گرداند .

بار خدايا مگر خودت نگفته بودي که هرکس را که عاشقش شدم آن را به نزد خود مي برم سپس من که پروانه تو شده ام به سوي خودت ببر خدايا
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ جُنْدِكَ فَإِنَّ جُنْدَكَ هُمُ الْغَالِبُونَ 
انی سلمن لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الي يوم القيامة
و خداوندا : آن کس که تو را شناخت جان را چه کند ، فرزند و عيال و خانمان را چه کند . ديوانه کني هر دو جهانش بخشي ، ديوانه ي تو هر دو جهان را چه کند .

پدر و مادر و خواهران و برادران من ، همان طور که خدا مي فرمايد " ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون " پس چرا ناراحت و نگران هستيد ، براي من ناراحت نباشيد چون من متعلق به شما نبودم من تعلق به خدا دارم و بايد به سوي او باز گردم .

مادر گراميم : مي دانم که برايم زحمات زيادی کشيدی و شب و روز برايم رنج برده ای و اينک در ثمره ی زحمتت بوده اي چگونه برايت مقدر و ميسر است که شاهد چنين صحنه اي باشي اما بدان که تنها براي انجام وظيفه و تکليفم در اين راه گام برداشته ام و اميدوارم که مرا حلال کني و از اين که نتوانستم جبران زحمات شما را بکنم معذرت مي خواهم .

و تو اي پدرم از تو مي خواهم که استوار همچون سدي در جلوي حوادث و طوفان هاي غم را بگيري و از دست دادن فرزندت نگران نباشي و شما اي برادرانم با برداشتن اسلحه من ادامه دهنده ي راه من باشيد و هيچگونه ضعف از خود نشان ندهيد
 و شما اي خواهرم زينب وار زندگي کن و زينب را الگو و اسوه خود قرار بده و از شما اقوام و دوستان و آشنايان و خويشانم طلب آمرزش و مغفرت مي نمايم و اميدوارم که حلالم نمائيد.

 و در آخر اي امت شهيدپرور آرزو براي بنده رحمت است و  اگر آرزو نبود هيچ مادري کودکش را شير نمي داد و هيچ باغباني درختي را نمي کاشت . اگر توفيق شهادت را داشتم و جسدم پيدا شد من را در زادگاهم روستاي مورزيان به خاک بسپاريد .
 25/4/1366
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته


انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده