معرفی کتاب «دامنه های آبی بهشت »
کتاب «دامنه های آبی بهشت »با انتشارات نوید شیراز و در 3000 نسخه شمارگان دارد.
در صفحه 23 این کتاب خاطره ای با عنوان «پرواز راس ساعت 9 صبح» است که دیدار یک نوجوان با امام زمان را بازگو میکند:
(... شب سوم حجم آتش سنگین کاهش یافت و فرصتی دست داد تا با رزمندگان اقلیدی دور هم در سنگر بنشینیم و با هم دعای توسل بخوانیم . باران اشک و هق هق گریه های بچه ها تمام سنگر را پر کرده بود .
به بخش پایانی دعا که رسیدیم صدای گریه ی محمد رضا بیشتر و بیشتر شد . او بلند بلند گریه می کرد و همه را متوجه خودش کرده بود . همگی دورش جمع شدیم و علت را پرسیدیم . محمد آرام تر که شد گفت : « من آقا امام زمان (عج) را دیدم که فرمودند : محمد رضا ، شما فردا صبح ساعت نه به سوی ما می آیی . »
صدای صلوات همراه با اشک و آه رزمندگان بلند شده بود و همه به نحوی می خواستند از محمد رضا بخواهند برای آنها هم دعا بکند تا آقا به دیگران هم نظری بیفکند .
محمد رضا ، نوری افتاده بود توی دلش که هی بزرگتر و بزرگتر می شد . همه ی ما از این سعادت و توفیق زیارت نصیب آن عزیز شده بود به حالش غبطه می خوردیم و هر کدام در گوشه ای دامن بزرگی را گرفته بودیم تا شفاعت کند و دیدار امام زمان ( عج ) نصیب ما هم بشود .
صبح به همراه رزمندگان به پشت خاکریز ها حمله ور شدیم دشمن آتش سنگین آتشبارها و تیر بارهای خود را بر سر ما می ریخت و با همه ی وجود تلاش می کرد خاکریز را از دست ما بگیرد .
فریاد یا حسین (ع) و الله اکبر بچه ها به همراه صدای سوت خمپاره ها و شلیک رگبارها فضا را پر کرده بود ... )انتهای متن/