مروری بر زندگی نامه شهید احمد رحیمی
جمعه, ۰۳ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۲۳:۲۶
پس از پيروزي انقلاب اسلامي جهت ادامه تحصيل روانه شهر مقدس قم شد و پس از مهاجرت به قم هرگاه فرصتی دست می داد به روستاي زادگاهش مي رفت و ضمن آشنا کردن مردم با مسائل روز با آنها به بحث و بررسي مي پرداخت.
نوید شاهد فارس : شهیداحمد رحيمی در سوم فروردین ۱۳۴۱ در روستای زيرآب از توابع شهرستان داراب فارس در يک خانواده متدين و مذهبی چشم به جهان گشود. دوران کودکی را در کانون گرم و پر مهر و محبت خانواده سپری کرد. در سال 1347 در شش سالگی جهت آموختن قرآن و پاره ای از علوم دينی و احکام روانه مکتب خانه روستا شد.
با فرا رسيدن سن مدرسه دوران ابتدائی را در دبستان روستايی زيرآب آغاز کرد. احمد علاقه اي سرشار به آموختن و دانش اندوزی داشت که نشانه هاي آن از همان دوران مکتب در وجودش پديدار گشته بود. احمد يکي از بهترين دانش آموزان مدرسه محسوب مي شد. پس از اتمام موفقيت آميز درس های ابتدايي با توجه به عشق و علاقه اي که به روحانيت پيدا کرده بود همراه با تعدادي از بچه هاي روستا راهي شهرستان داراب شد و در حوزه علميه آن شهر در محضر آيت الله نسابه(ره) به تحصيل علوم ديني و کسب معارف اسلامي مشغول شد. احمد پس از پيشرفت های قابل قبول در زمينه درسی به پيشنهاد و معرفي استاد خود جهت تکميل تحصيلات به مدرسه علميه منصوريه شيراز رفت.
همزمان با اوج گيري انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام(ره) احمد با کسب اجازه و صلاحديد استادش حضرت آيت الله حدائق، به روستای زادگاهش بازگشت و در آنجا مسئوليت آگاهی مردم در قبال انقلاب و اهداف متعالی رهبر عاليقدر آن را بر عهده گرفت. عليرغم جو خفقان خاص روستاها در آن هنگام که به علت نفوذ بيش از حد ژاندارمري در بين مردم ايجاد شده بود احمد با جان و دل به فعاليت و تبليغ اهداف انقلاب پرداخت. وي با ايراد خطابه هاي آتشين و افشاگرانه مردم روستاي اطراف را نيز با انقلاب و آرمان هاي امام(ره) آشنا نمود.
تلاش ها و فداکاری وی باعث شد که مردم روستا ارزش خاصی برای او قائل شوند و او را چون فرزند و برادر خود دوست بدارند. حتی در مواقع خطر و هنگامی که تا آستانه دستگيری توسط عمال رژيم پيشرفت، همان مردم سپر او شدند و از خطر دستگيری دورش ساختند. احمد در مبارزه و مجاهدت از روحيه خاصی برخوردار بود که با انتقال آن روحيه به روستائيان در آنها شوق مبارزه ايجاد کرده بود.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي جهت ادامه تحصيل روانه شهر مقدس قم شد و پس از مهاجرت به قم هرگاه فرصتی دست می داد به روستاي زادگاهش مي رفت و ضمن آشنا کردن مردم با مسائل روز با آنها به بحث و بررسي مي پرداخت. با آغاز جنگ تحميلی به علت عشق به رهب و مرجعش به ندای وی لبيک گفت و براي اولين مرتبه عازم شهر خون و شهادت خرمشهر قهرمان شد.
آن زمان خرمشهر در محاصره دشمن بعثی در آستانه سقوط قرار داشت او پس از مدتي حضور در خرمشهر از سوي حوزه علميه به قم فراخوانده شد. همان چند روز حضور در خرمشهر خونين کافی بود تا احمد به خيانت و عدم کفايت بني صدر خائن پي برد و در آن زمان که کسي جرات بردن نام آن خائن را نداشت احمد عليه وي به افشاگري پرداخت. زماني که براي بازديد از زادگاهش رفته بود در آنجا هم مثل قبل از انقلاب طي سخنراني هاي آتشين و افشاگرانه خيانت و عدم تدبير و کفايت بني صدر را به اطلاع مردم رساند. در طي يکي از همان جلسات عده اي کور دل و کوته در سخنراني وي قصد جانش را نمودند که توسط عده اي از مردم و دوستانش از آن مهلکه نجات يافت.
احمد براي دومين مرتبه عازم جبهه شد و در گروه شهيد چمران به فعاليت و دفاع پرداخت. پس از مدتي به آبادان رفت و در آن شهر در دو جبهه عليه دشمن و ستون پنجم مستقر در شهر به مبارزه پرداخت. سپس راهي تنگه جزابه شد و سرانجام در ۲۳ بهمن ماه ۱۳۶۰ در آن منطقه با درگيري با نيروهاي دشمن به شرف شهادت مشرف شد.
انتهای متن/
منبع:پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس
نظر شما