آرمانهای یک شهید ؛ دفاع از وطن تا دفاع از لبنان / روایت مجاهدت شهید خداداد قشقايی
شنبه, ۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۳۰
شهید خداداد قشقايی در سال 1362 به جبهه رفت و به جنگ با مزدوران صدامی پرداخت . در اوايل سال 1364 پس از طي دوره آموزش پدافند هوايي جهت ياري ملت مسلمان لبنان در برابر تجاوزات اسرائيل غاصب به همراه گروهی ديگر از سلحشوران اسلام به خطه ی مظلوم لبنان اعزام گرديد.
نوید شاهد فارس: شهید خداداد قشقايی در یکم دی ماه 1344 در شهرستان دوگنبدان ديده به جهان گشود . تحصیلات خود را از هفت سالگی در یکی از دبستان های روستا آغاز کرد. سال سوم ابتدایی بود که خانواده به شیراز عزیمت کردند و خداداد ادامه دوران ابتدایی را در دبستان شهيد يوسفی کشن با موفقيت به پايان رسانيد .
پس از پيروزی انقلاب عظيم اسلامی به رهبری امام خمينی ، خداداد که خود را موظف به حراست از جمهوری اسلامی می دانست با حضور در سنگر مسجد و عضويت در گروه مقاومت محل به پاسداری از دستاوردهای خونين انقلاب اسلامی پرداخت .
پس از آغاز جنگ تحميلی در سال 1362 با عزيمت به جبهه های نور و ايمان و حضور در سنگر مقدس جبهه به نبرد با مزدوران سر سپرده صدامی پرداخت . در اوايل سال 1364 به دنبال مأموريتي که از طرف بسيج سپاه به او محول شد .
او پس از طي دوره آموزش پدافند هوايي جهت ياري ملت مسلمان لبنان در برابر تجاوزات اسرائيل غاصب به همراه گروهی ديگر از سلحشوران اسلام به خطه ی مظلوم لبنان اعزام گرديد و در بعلبک به عنوان خدمه توپ ضد هوايی به حراست از آسمان لبنان پرداخت .
شهيد قشقايي در طول مدت مأموريت خود ، هر وقت که موفق به زيارت مرقد مطهر حضرت زينب (س) می شد در جوار مزار آن بانوی بزرگوار بار ديگر با خدای خود عهد و پيمان می بست که تا اخرين قطره خون خود، حسين زمان را ياری دهد. اين عاشق دلسوخته در طول مدتی که در بعلبک بود اقدام به نوشتن خاطرات روزانه خود در دفترچه اي نمود .
با مرور بر اين دفترچه مي توان اندکی به افکار روشن و خداجوی او پي برد . آنجا که به همراه دوستان به زيارت مقبره حضرت زينب (س) می روند احساسات و عواطف پاک خود را اينگونه بيان مي کند :
وقتي انسان داخل حرم می شود ديگر اختيارش دست خودش نيست بچه ها مثل کودکی که سال ها از مادر خود دور بوده اند به حرم دست انداخته و گريه می کردند و عاجزانه از حضرت زينب (س) می خواستند که رزمندگان را به مزار برادرش حسين (ع) برساند...
اين شهيد عزيز در گوشه به گوشه دفتر خاطرات خود از خداوند طلب شهادت مي کند و در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان بعد از طلب شهادت از خدا قطعه شعري را به دين مضمون در گوشه دفتر مي نويسد:
حلالم کن که قصد بارگاه کبريا دارم ، گذرنامه به نقد جان درگاه خدا دارم
به سر شوق شهادت در طريق آشنا دارم ، سفال تن شکسته جانب دار بقا دارم
به سر شوق شهادت در طريق آشنا دارم ، سفال تن شکسته جانب دار بقا دارم
خداداد نسبت به امام امت عشق و علاقه اي فراوان داشت و امام را از صميم قلب دوست مي داشت . و اين مجاهد خستگی ناپذیر پس از پايان مأموريت به ايران بازگشت و مدتي بعد جهت گذراندن خدمت مقدس سربازي در سپاه پاسدارن ثبت نام نمود و سپس به عنوان پاسدار وظيفه به جبهه هاي نور عليه ظلمت عزيمت نمود و به ستيز با بزدلان بعثي پرداخت .
او اکنون يکپارچه شور و عشق بود و قلبش براي رسيدن به خدا در سينه آرام نمي گرفت . او چنان از خود بي خود شده بود که حتي براي مرخصي هم به شيراز می آمد با برادران گروه مقاومت محل همکاري مي کرد و شب ها را به نگهباني از اماکن مي پرداخت اما چنان بي ريا و مخلصانه فعاليت مي کرد که نزديک ترين افراد به او نيز کمتر از فعاليت هاي او خبردار مي شدند .
شهید خداداد قشقايی با آغاز عمليات حماسه آفرين والفجر 8 در اين عمليات حضوري دلاورانه داشت و به عنوان نيروي غواص سپاه اسلام را ياري مي داد و پس از پايان عمليات و آزاد سازي شهر فاو عراق ، او در پست ديده باني به خدمت مقدس خود ادامه داد تا اينکه طي مأموريتي به جبهه فکه اعزام شد و سرانجام در هفتم اردیبهشت ماه 1365 مصادف با شب نوزدهم ماه مبارک رمضان بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسيد و روح پاکش در عروجي خونين به ملکوت اعلي پرواز نمود . پيکر مطهر اين شهيد بزرگوار در 15 اردیبهشت 1365 در ميان حزن و اندوه امت شهيد پرور شيراز تا گلستان دارالرحمه تشييع و سپس در گلزار شهدا به خاک سپرده شد .
انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۱
عماد قشقايى
| 
۰۸:۱۲ - ۱۳۹۷/۰۴/۰۸
پاسخ
يادت گرامى عموی عزیزم.
