«مرجان دريايی»
چهارشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۴۸
کتاب « مرجان دريايی» حاوی خاطرات شهیدان «هاشم و مجتبی شيخی» است که به قلم محمد محمودی نور آبادی به نگارش در آمده است.
نوید شاهد فارس: کتاب « مرجان دريايی» به کوشش محمد محمودی نورآبادی توسط انتشارات سرداران شهيد استان فارس در سال 1394 به نگارش در آمده است. این کتاب به توصيف خاطرات شهيدان هاشم و مجتبی شيخی مي پردازد.
کتاب «مرجان دريايی» با 1000 نسخه شمارگان در 160 صفحه به چاپ رسيده است.
در صفحه 70 کتاب چنين می خوانيم:
«... شب،هوا ابری بود که ما رفتيم دنبالشان. ديد خيلی کم بود. از رودخانه ی "سومار" که عبور کرديم، به قدری آب سرد بود که هاشم مجبور شد ماها را يکی يکی کوله کند و از آب رد کند. دلش نيامد که ما خيس شويم و بعد سردمان بشود،خودش فدای بقيه شد.
هاشم آن مسير را چند بار رفته بود. با اين حال، هرچه می رفتيم، نمی رسيديم.
يک وقت من دوربين ديد در شب را آماده کردم و خوب به ارتفاعات دور و اطراف نگاه کردم. منطقه خيلی غريب و نا آشنا بود. موضوع را با هاشم در ميان گذاشتم، او هم دوربين را گرفت و نگاه کرد.
گفت:"سيد می دونی ما کجاييم؟"
گفتم:"نه!فقط همين قدر می دونم که منطقه رو نمی شناسم."
با رضا که مشورت کرد، او هم حال و دل حرف زدن نداشت. بی حوصله گفت که نمی داند.
هاشم گفت:"ما حدود پنج کيلومتر پشت سرِ دشمنيم!"
بله،ما ندانسته نفوذ کرده بوديم پشت سر دشمن و خبر نداشتيم....»
انتهای متن/
کتاب «مرجان دريايی» با 1000 نسخه شمارگان در 160 صفحه به چاپ رسيده است.
در صفحه 70 کتاب چنين می خوانيم:
«... شب،هوا ابری بود که ما رفتيم دنبالشان. ديد خيلی کم بود. از رودخانه ی "سومار" که عبور کرديم، به قدری آب سرد بود که هاشم مجبور شد ماها را يکی يکی کوله کند و از آب رد کند. دلش نيامد که ما خيس شويم و بعد سردمان بشود،خودش فدای بقيه شد.
هاشم آن مسير را چند بار رفته بود. با اين حال، هرچه می رفتيم، نمی رسيديم.
يک وقت من دوربين ديد در شب را آماده کردم و خوب به ارتفاعات دور و اطراف نگاه کردم. منطقه خيلی غريب و نا آشنا بود. موضوع را با هاشم در ميان گذاشتم، او هم دوربين را گرفت و نگاه کرد.
گفت:"سيد می دونی ما کجاييم؟"
گفتم:"نه!فقط همين قدر می دونم که منطقه رو نمی شناسم."
با رضا که مشورت کرد، او هم حال و دل حرف زدن نداشت. بی حوصله گفت که نمی داند.
هاشم گفت:"ما حدود پنج کيلومتر پشت سرِ دشمنيم!"
بله،ما ندانسته نفوذ کرده بوديم پشت سر دشمن و خبر نداشتيم....»
انتهای متن/
نظر شما