شهادت 27 اردیبهشت ماه؛
شهید عليرضا رضائی در پنجم خرداد سال 1349 در روستای مبارک آباد ديده به جهان گشود و در سومین اعزامش سال 65 به شهادت رسید.
نگاهی به زندگی شهید عليرضا رضائی
نوید شاهد فارس: « شهید عليرضا رضائی » در پنجم خرداد سال 1349 در روستای مبارک آباد ديده به جهان گشود .
 بعد از شش سالگی پا به عرصه مدرسه گذاشت و تا کلاس چهارم ابتدايی درس خواند پس از آن درس را رها کرد و به کمک پدرش به کار کشاورزی مشغول شد .

با آغاز جنگ تحمیلی با وجود سن کمی که داشت مدام می گفت خدايا کی می شود که من هم بتوانم به جبهه بروم و در اين راه شهيد شوم.
 هميشه به مادر می گفت که مادر من به جبهه می روم و شهيد می شوم و تو برای من هرگز گريه نکن، هرگز دشمنان اسلام را خوشحال نکن، هر وقت خواستی گريه بکنی برای مظلوميت امام حسين عليه السلام و يارانش و برای مظلوميت اسلام گريه کن ، ما بايد مال و جانمان بدهيم تا اسلام عزيز از شر اين ديو صفتان ابر قدرتهاي جنايتکار نجات دهيم .

علیرضا مدام به سپاه می رفت و التماس می کرد که مرا به جبهه بفرستيد ولی چون سنش کم بود او را به جبهه نمی فرستادند ، خلاصه بعد از بارها مراجعه به سپاه، در اواخر سال 1363 او را برای آموزش به پادگان شهيد بهشتی جهرم فرستادند .
 بعد از يک ماه آموزش به پادگان شهيد دستغيب کازرون رفته و دوره آموزش آنجا هم با موفقيت به اتمام رسانيد و او را به پادگان شهید دستغیب اهواز فرستادند .


نگاهی به زندگی شهید عليرضا رضائی

علیرضا مدام به سپاه می رفت و التماس می کرد که مرا به جبهه بفرستيد ولی چون سنش کم بود او را به جبهه نمی فرستادند ، خلاصه بعد از بارها مراجعه به سپاه، در اواخر سال 1363 در آنجا علیرضا را به خاطر کمی سن برگرداندند.

مادرش می گوید:
« علیرضا را به خاطر کوچکی جُثه و سن به آباده برگرداندند. و به او گفته بودند(شما حالا کوچک هستی..)
 با ناراحتی به خانه آمد و گفت حالا من آموزش ديده ام بايد حتماً به جبهه بروم .
بعد از طریق سپاه جهرم و با چند تن از دوستانش به لشکر المهدی (عج) رفته و از آنجا به جبهه غرب اعزام شدند.
علیرضا در عمليات قادر شرکت کرد و بعد از آن به خانه آمد و چند روزی بيشتر در خانه نماند و برای بار دوم به جبهه رفت.
 بعد از پنج ، شش ماه که عمليات غرور آفرين والفجر 8 شروع شد. در اين عمليات هم شرکت کرد و از ناحيه پا ترکش خورد و مجروح گرديد و او را به پشت جبهه انتقال دادند و بعد از چند روزی از بيمارستان به منزل آمد و پايش کم کم خوب شد .
براي بار سوم گفت به جبهه می روم ولی اين بار با دفعات گذشته فرق می کرد ، هر دفعه که می خواست به جبهه برود وسايل شخصی که داشت جمع می کرد و در ساکی می گذاشت و می گفت کسی دست به اين وسائل نزند، ولی اين بار همه را بخشيد و يک مورد آن اين بود که آلبوم عکس داشت که به خانه برادرانش برده و به بچه ها می گفت که هر چه عکس می خواهيد برداريد که من اين دفعه می روم و شهيد می شوم و بعداً عکس به دست شما نمی رسد.
 با هر کدام از بچه های آشنا و قوم و خويشان که می خواست خداحافظی کرد و می گفت اين دفعه می دانم که بر نمی گردم مرا حلال بکنيد با چشمانی گريان ولی گريه شوق با دوستان و قوم و خويشان خداحافظی کرد »

شهید عليرضا رضائی در سومین اعزامش به لشکر المهدی (عج) واحد اداوت رفت که پس از ده روز به خط مقدم اعزام شد و سرانجام در 27 اردیبهشت ماه 1365 به درجه رفيع شهادت نائل گردید.در سومین اعزامش

انتهای متن/
منبع : پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده