وصیت نامه شهيد جهانشاه اکبرپور؛
خدا شاهد است كه من يك گنهكار هستم ولى يك مرتبه خدا مرا به سوى خود طلبيد من كمى بخود آمدم ديدم اى واى چقدر از زندگى عقب افتاده ام به فكر روز قيامت افتادم و ترسيدم ، شما هم بترسيد و به راه الله بياييد و به قرآن توجه كنيد و معنى آنرا بخوانيد ببينيد خدا چه مى گويد.
قرآن بخوانید و در آیه هایش تامل کنید

نوید شاهد فارس : شهيد جهانشاه اکبرپور در پنجم خرداد سال 1343 در ميان خانواده ای زحمتکش و علاقمند به سرور شهيدان امام حسين (ع) درشهرستان نی ريز ديده به جهان گشود .
در هفت سالگی راهی دبستان شد و هر سال با نمراتی بهتر به كلاس بالاتر می رفت . پس از سپری نمودن دوران دبستان وارد مدرسه راهنمايی بزرگی گرديد و پس از آن برای گرفتن ديپلم دوران دبيرستان خود را در دبيرستان امام خميني (ره) آغاز كرد . جهانشاه، جوانی  مودب، اهل ورزش و با شور و غيرت بود و در رشته ی ورزشی وزنه برداری موفق بود و همواره دیگران را به ورزش و اخلاق نیکو تشویق می کرد.
وی سرانجام در دوم خرداد ماه 1361 در عمليات بيت المقدس در دشت عباس به شهادت رسید و پيکر پاکش پس از تشییع در گلزار شهدای نی ريز به خاک سپرده شد.


(متن وصیت نامه) 
ان الذين آمنو و هاجرو و جاهدو فى سبيل الله بااموالهم و انفسهم اعظم درجة عند الله و اولئك هم الفايزون
يا ايها الذين آمنو لم تقولو ما لا تفعلون
 اى كسانى كه ايمان آورده ايد چرا به آنچه مى گوييد عمل نمى كنيد

شكر خدا كه نعمتش شامل حالم شد و توانستم درصحنه نبردحق عليه‌ باطل شركت كنم و در راه خدا جهاد كنم .
همانطور كه خداوند متعال مى فرمايد هر مسلمان بايد وصيت كند ميخواستم چندخطى بنويسم .

برادران و خواهران من در زندگى چيزى نداشتم و ندارم جز كوله بارى از گناه مى خواستم از همه كسانى كه به وصيت نامه من گوش مى كنند يا مى خوانند و مرا مى شناسند طلب بخشش كنم و از آنها تقاضا مى كنم كه اگر از من بدى ديده اند مرا بخاطر خدا  ببخشند كه من  از آتش دوزخ مى ترسم .

و اى برادران كه شما داريد به وصيت نامه من گوش مى دهيد هر چند من كوچكتر و گناهكارتر از شما هستم مى خواهم بگويم
كمى بخود آييد و برگرديد ، خدا شاهد است كه من يك گنهكار هستم ولى يك مرتبه خدا مرا به سوى خود طلبيد من كمى بخود آمدم ديدم اى واى چقدر از زندگى عقب افتاده ام به فكر روز قيامت افتادم و ترسيدم ، شما هم بترسيد و به راه الله بياييد و به قرآن توجه كنيد و معنى آنرا بخوانيد ببينيد خدا چه مى گويد.

در پايان مى خواستم چندكلمه اى براى خانواده ام بنويسم
 پدر و مادر عزيز سلام عرض مى كنم حالا كه اين وصيت نامه بدست شما عزيزانم رسيده است من در ابديت قرار گرفته ام . ازشما ها فقط طلب و تقاضاى بخشش مى نمايم و اميدوارم كه مرا حلال كنيد و مرا ببخشيد و نكند كه مرگ من باعث ناراحتى شما بشود.

پدر بزرگوارم از روزی كه پاى به دنيا نهادم تا به امروز كه خود را شناخته ام درآغوش باز و پر محبت شما بوده ام و چه رنجها و زحماتى كه درباره من متحمل شده ايد . پدرجان مرا ببخشيد كه بى خبر به جبهه آمدم زيرا چيزى كه در من بوجود آمده بودبغير از خدمت به اسلام و قران چيز ديگرى نبود .

مادرعزيزم اى نور خدادادى ، اى به فداى دامن پاكت و اى كه قلب رئوفت را در اختيار من گذاشتى و نتوانستم جبران زحماتت را بكنم . از تو مى خواهم كه هيچ گريه و ناراحتى درباره من نكنيد زيرا كه بايد مرگ شرافتمندانه باشد. و ازشما طلب بخشش مى كنم و ميخواهم كه مرا حلال  كنيد. و شما صبر را پيشه  خود كنيد ان الله مع الصابرين. از شما معذرت مى خواهم كه نتوانستم يك فرد مؤمن باشم اما در مقابل عدل الهى توبه كردم و جانم را فداى اسلام كردم ولى  اگر اينكار ر ا نمى كردم مرگ مرا دنبال مى كرد اما من با تقوايى كه بدست آوردم بدنبال مرگ با شرف راه افتادم
و اى مادر و پدر خدا مى خواهد در اين جنگ شما را بيازمايد كه ببيند شما چگونه آدمى هستيد و افتخار كنيد كه توانستيد يك هديه ناقابل به اسلام هديه كنيد
الذى خلق الموت والحياة ليبلوكم‌ايكم احسن عملا
اوست خدايى كه مرگ و زندگى را آ فريد تا بيازمايدتان‌ كه در صحنه پيكار حق و باطل كدامين  نيكوكارتريد .
در پايان از همه‌ شما حلال خواهى مى كنم و تقاضا مى كنم كه همه شما بخاطر خدا و قران مرا ببخشيد و شمارا به تقوى سفارش مى كنم
با درودبه رهبر كبير انقلاب امام خمينى
جهانشاه اكبر پور 

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس  




برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده