سنگر ساز بی سنگر / شهیدی که تا لحظه شهادتش ذکر می گفت
دوشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۲۵
برادر شهید دیده ور می گوید: هنگامی که در عملیات با برادرم بودم. خواستم به او هشدار بدهم که مراقب باشد تا تیری به او اصابت نکند که یک دفعه دیدم نقش زمین شد. او در حالی که ذکر میگفت کلاه خود را روی صورت خود گذاشت تا بچه ها او را نشناسند و موجب تضعیف روحیه ی آنان نشود.
نوید شاهد فارس : جهاد سازندگی که در سال 58 و به فرمان رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی (ره) جهت خدمت رسانی به نقاط محروم و دور افتاده کشور تاسیس شد، با شروع جنگ علاوه بر اهداف پیشین به نیرویی راهبردی برای تدارکات جنگ و حمایت از رزمندگان اسلام نیز تبدیل شد و در مدتی کوتاه با انجام دادن اقدامات مؤثر و تعیین کننده، فرماندهان جنگ را وامدار و نیازمند خود کرد و یکی از ارکان ساختار دفاع کشور شد که در پیشبرد جنگ نقش مهمی ایفا کرد.
جهاد در طول هشت سال دفاع مقدس علاوه بر خدمات مهندسی و پشتیبانی کم نظیر، شهدای بسیاری نیز تقدیم انقلاب کرد که با توجه به شرایط کاری این قشر که عاشقانه و بدون توجه به آتش دشمن و حتی بدون هیچ سنگر دفاعی به خدمت رسانی رزمندگان مشغول بودند، به لقب" سنگر سازان بی سنگر" مفتخر شدند.
جهاد کازرون نیز با تقدیم 30 شهید از این منظر افتخاری برای این شهرستان است. توجه به نام شهدا این واقعیت را روشن می سازد که تمامی این عزیزان به لحاظ توانایی های علمی و تخصصی می توانستند راه دنیا را انتخاب کرده و رفاه و آسایش خود و خانواده هایشان را به نبرد بی سنگر ترجیح دهند. کسانی مانند « مهندس غلام عباس فروزنده و یا شهردار اسبق کازرون حاج هدایت اله مصلحیان و سید محمد جواد دیده ور» از جمله این عزیزان هستند که در این مقاله سعی داریم به مناسبت روز جهاد، مختصری به زندگی و بزرگواری های «شهید سید محمد جواد دیده ور» که از شهدای شاخص کازرون است اشاره کنیم و با سجایای اخلاقی و رفتاری این شهید بزرگوار آشنا شویم:
در سال 1334 در شهرستان کازرون کودکي به نام محمدجواد به دنيا آمد، پدر با شوق فراوان به تربيت اسلامي او همت گماشت و او را در يکي از مدارس ابتدايي شهر ثبت نام کرد. سيد با رفتن به مدرسه تمام وقت خويش را مصروف کسب علم و دانش نمود و تا اخذ مدرک ديپلم در رشته رياضي و فيزيک ادامه تحصيل داد.
در دوران جواني مبارزات سياسي خود را عليه رژيم منحوس پهلوي آغاز نمود ، پخش اعلاميههاي امام و شرکت در تظاهرات از جمله اقدامات او در طول سالهاي مبارزه با شاه بود، ديدهور پس از پيروزي انقلاب اسلامي در تاريخ 20 مهر 1359 به جمع سنگرسازان بيسنگر در جهادسازندگي پيوست و عاشقانه به حمايت از دستاوردهاي اين نهضت عظيم برخاست.
رشادت هایی که از خود نشان داد باعث شد فرماندهي بچه هاي کازرون را به عهده او بگذارند و با حماسه اي که در هويزه پس از يک محاصره از خود نشان داد معروفيت زيادي در جبهه پيدا کرد. او در طول سالهاي دفاع مقدس مردانه جنگيد و با پذيرفتن مسئوليتهاي مختلف از جمله فرماندهي عمليات، جانشيني طرح و.... عاشقانه به ايران اسلامي خدمت نمود . سرانجام فرمانده 25 ساله سپاه اسلام در تاريخ 26 اسفندماه سال 1359 در محور سوسنگرد شربت شهادت نوشید و با گلويي چاک چاک سرود سرخ شکفتن را سر داد پيکر پاکش نيز در گلزار شهداي بهشت زهرا(س) کازرون به خاک سپرده شد.
«سردار شهید سید محمدجواد دیده ور» شب عملیات ابتدا غسل نمود . که این غسل نیز حکایتی دارد :
«جواد شیری» از بچه های قم می باشد آب گرم کرد تا غسل شهادت نماید به او می گویند که فرمانده دیده ور می خواهد با اجازه شما غسل کند و ایشان نیز در جواب اجازه دادند و با حالت خنده خطاب به سردار شهید دیده ور گفت : هرکس از این آب گرم غسل کند حتماً شهید می شود.
شهید پس از غسل بسیار خاضعانه نیایش نمود، نماز صبح به جماعت ایشان خوانده شد و همه برای عملیات آماده شدند.نحوه ی شهادت:
دو تیر مستقیم، یکی زیر گلو و دیگری در دست (قبل از شهادت جواد مجروح نیز بود .)
چند روز قبل از عملیات، سردار سرلشکر محسن رضایی به سوسنگرد آمد و با راهنمایی سردار شهید دیده ور منطقة عملیاتی را مشاهده نمود ضمن پرداختن به جزئیات به مشاهده کانال هایی می روند که از یک طرف به مواضع خودی و از سمت دیگر تا زیر خاکریز عراقی ها کشیده شده بود و به گواه تمام همرزمانش یک شب قبل از عملیات در زیر خاکریز عراقی ها سنگر بهداری زده می شود یکی از همرزمانش می گوید:
*-بقدری آرام آرام و با سر نیزه کار می کردیم که خدا می داند. به راحتی صدای عادی صحبت عراقیها به گوشمان می رسید، روی کانال رابا خار و خاشاک پوشاندیم تا لو نرود ....
به هر حال شب عملیات شهید برای اطلاعات عملیات با خود سردار چند نوبت به کار اطلاعات می پردازند و جزء به جزء حمله را بازبینی می کنند. لازم به ذکر است که تمام عملیات و حتی پل متحرک ولی بسیار ساده مواصلاتی که با چند صد بشکه و بوسیله بند و سیم به هم بافته شده بود و روی رودخانه قرار گرفته بود، همچنین تمام کارهای اطلاعات عملیات و حتی ایجاد و ساخت تمام آن کانال ها با طراحی شهید سردار سید محمدجواد دیده ور به اتمام رسید و خود نیز در تمام این مدت دوش به دوش آنان به ایفای نقش پرداخت و به گواه همرزمانش هرگز حس نمی شد که ایشان فرمانده می باشد.
صبح زود بعد از نماز صبح که به امامت خود ایشان اقامه گردید صحبت اجمالی فرمود و با ایراد خطبه ای کوتاه از نهج البلاغه حمله را شروع نمود البته ابتدا بسیار آرام تا بعد از خاکریز آخر بچه های اسلام آمده که در روستایی کوچک اما مخروبه قرار داشت آمدند و از آنجا ضمن آخرین حلالیت طلبیدن ها سردار شهید دیده ور با ذکر نام یا مهدی (عج) دستور حمله را صادر نمود و ما شروع به عملیات نمودیم در اولین خاکریز سردار شهید که از همه جلوتر از خاکریز رسیده بود.
روی دو پا بصورت نیمه نشسته مشغول تیراندازی شد در همین حال برادرش سید محمد تقی در کنارش و در حالیکه کمک آرپی جی زن بود تفنگ ژ3 اش گیر می کند مشغول می شود تا تفنگش را درست کند خود می گوید:
*-یک لحظه به نظرم آمد با توجه به طرز قرار گرفتن برادرم سردار شهید دیده ور امکان دارد تیر بخورد آمدم بگویم داداش مواظب باش که یکدفعه فقط شنیدم، خیلی آرام گفت: آخ و از پشت به پشت خاکریز غلطید و وقتی نگاهش کردم دیدم با دو دستش زمین را می کند و این حاکی از دردش بود چرا که تیر درست زیر گلویش خورده بود آمدم بطرفش با دست و به زحمت اشاره کرد و با صدایی که از ته گلو می آمد گفت: برو عملیات را ادامه بده و من علی رغم میل باطنی ام و تنها به خاطر اینکه قبل از عملیات نیز تأکید کرده بود به سمت عراقیها برگشتم و مشغول عملیات گردیدم.
وقتی برگشتیم و عملیات هم تمام شده بود دیدیم که سردار شهید کلاه آهنی خود را به روی صورت گذاشته تا بچه ها او را نشناسد و موجب تضعیف روحیة آنها نشود و با خون صورت خود را سرخ نموده بود تا احیاناً رنگ زرد چهره اش که بدلیل خونریزی شدید بود را کسی مشاهده ننماید.
برادر داودی از آن روز می گوید:
بدلیل اینکه در آن عملیات مجروح شده بودم روی تخت بیمارستان اهواز دراز کشده بودم. دیدم دو نفر را از مقابل اتاقم عبور دادند اولی را که شهید محمود دهقان بود را شناختم چرا که چفیه اش را همه می شناختند ولی دومی را ندیدم .
محسن داودی می گوید بعد از لحظاتی نفر دوم را به اتاقم آوردند نگاه کردم دیدم فرمانده دیده ور است تقریباً تمام لباسش خونی است و علی رغم این که وضع و حالش بسیار خوب بود و آرام آرام از ته گلو ذکر می گوید و ائمه را نام می برد ولی مرتب میان این کلمات نام یا مهدی یا مهدی (عج) را زمزمه می کرد. بعد از لحظاتی او را از اتاق خارج کردند با مشاهده وضعش گفتم خودم شهید می شوم ولی سردار شهید دیده ور نه چرا که حالش خوب بود الحمدالله.
برادرش نیز تعریف می کند که رسیدم به اهواز در بیمارستان سراغ فرمانده دیده ور را گرفتم گفتند: او را بردند اتاق عمل در همین حال دکتری از اتاق خارج شد و گفت: فرماندة آنها نیز شهید شد، بخدا تا بحال کسی چون او را ندیدم چرا که هنگام شهادت لبخندی شیرین بر لب داشت بگونه ای که انگار دنیا را به او داده باشند.
«فرازهایی از وصیت نامه»
توصیه به جهاد با نفس:
ازمن دروني خويش و خواست هاي دل واقعاً دوري نمائيد که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود : جهاد اکبر جهاد با نفس است که ان شاءالله همه در اين جهاد پيروز شويم به ياري او که پرهيز قادر است .
هدف انسان از دیدگاه شهید:
مال و زندگي اين دنيا بايد وسيله باشد جهت رسيدن به کمال و هدف اصلي که همان لقاء الله است و رضايت او و چه زيبا است که انسان غرق در راه الله به ساحل نجات که همان لقاء الله است برسد.
توصیه به نماز اول وقت و توجه به مساجد:
سعي کنيد نمازها را به ويژه نماز صبح اول وقت و در مساجد بخوانيم که در حديثي است که خداوند مي فرمايد: خانه هاي من در زمين مساجد است و دوست دارم بندگانم با وضو در اين خانه ها مرا ملاقات نمايند . سعي نمائيد مساجد را پر کنيد که انقلاب از آنجا ها شروع شد و دشمن از تجمع در همه جا به ويژه در مساجد مي ترسد .
انتهای متن/
تهیه و تنظیم: امیرخسرو شجاعی
نظر شما