شهادت 5 مرداد؛
شهيد غلامرضا مزارعید سال 1341 در روستای تنگ چوگان وسطي از توابع شهرستان کازرون دیده به جهان گشود و در مرداد ماه 1367 به شهادت رسید.
نگاهی به زندگی شهيد غلامرضا مزارعي

نوید شاهد فارس : شهيد غلامرضا مزارعي در روز سيزدهم تيرماه سال 1341 هجري شمسي در اوج خفقان رژيم ستم شاهي در يک خانواده مذهبي و کشاورز و زحمتکش در روستاي تنگ چوگان وسطي از توابع شهرستان کازرون پا به عرصه گيتي گذاشت.
در آن زمان خانواده نامبرده بخاطر فقر مالي با رنج و مشقت فراوان و زحمت شبانه روزي امرار معاش خانواده را تامين مي نمودند پس از سن هفت سالگي در دبستان همان روستا ثبت نام نمود و با علاقه فراوان مشغول اولين سال تحصيلي خود شد که با کوشش وافر دوره دبستان را به اتمام رسانيد و جهت ادامه تحصيل و به علت نبودن مدرسه راهنمائی در روستا در مدرسه راهنمائي خواجه نصير بخش کوهمره نودان به تحصيل ادامه داد و آن سال را نيز همچنان با موفقيت پشت سر گذاشت که در آن موقع به علت کمي وسيله نقليه بيشتر موقع مجبور بود مسيري حدود 12 کيلومتر را در هر هفته طي نمايد و در آن جا به امکانات خيلي جزئي و ساده آن سال را سپري نمود و سال بعد با احداث مدرسه راهنمائي تحصيلي در روستايی که فاصله نزدیکتري داشت به تحصيلات ادامه داد.

از همان روزها اخلاق و رفتار غلامرضا باعث شد تا در ميان دوستان و همکلاسي هاي خود ازمحبوبيت قابل توجهي برخوردار شود و بعد از دو سال جهت طي مرحله دبيرستان راهي شهرستان کازرون شد و در دبيرستان بزرگ مجرد(سابق) درس خود را ادامه داد که در اين مدت در همه کارها پدر و مادر خود را ياري مي نمود.

نگاهی به زندگی شهيد غلامرضا مزارعي

غلامرضا فرزند بزرگ خانواده بود و مسئوليت بزرگي بر دوشش بود تا اين که در سال 1361 دوره دبيرستان را پشت سرگذاشت و با اخذ مدرک ديپلم بار ديگر هم دوش پدر و مادر خود به کار و فعاليت پرداخت در زمان قيام ملت بپا خواسته ايران در تظاهرات شرکت مي نمود و با ثبت نام در انجمن اسلامي روستا فعاليت خود را در کنار برادران انقلابي خود ادامه داد و به علت علاقه زيادی که به انقلاب اسلامي داشت به خدمت مقدس سربازي اعزام و با گذراندن دوره آموزشي راهي جبهه جنگ حق عليه باطل شد و در کنار ديگر همرزمان خود به نبرد با مزدوران بعثي پرداخت  و با داشتن آوازي دلنشين در سنگر و برگزاري دعاي کميل و توسل روح تازه اي بجان ديگر رزمندگان مي نهيد.

از جان گذشتگي او در جبهه باعث شد تا در ميان فرماندهان خود از توجه و محبوبيتي خاص برخوردار شود و در بيشتر ماموريت هاي حساس اولين کسي بود که آمادگي خود را اعلام مي نمود.

در يکي از روزها در جبهه گرم خوزستان در يکي از محورهاي عملياتي که نبرد ميان نيروهاي اسلام و دشمن ادامه داشت يک دستگاه بلدوزر نيروهاي اسلام زير آتش مزدوران بعثي قرارداشت که غلامرضا داوطلبانه و بدون مهارت و تجربه اي که با بلدوزر نداشت خود را به آن رسانيد و پس از به حرکت در آوردن آن را از ديد دشمن خارج و به پشت خاکريز نيروهاي اسلام هدايت نمود و خدمت مقدس سربازي را با دلاوري هاي بي نظير ديگر در سال 1363 به اتمام رسانيد.

بار ديگر در کنار اعضاي خانواده خود به فعاليت و کار کشاورزي پرداخت. در سال 62 ازدواج نمود که حاصل آن يک پسر و يک دختر است علاقه زياد او به دوستان و خويشاوندان باعث محبوبيت وي شد هميشه به خانه آنها مراجعه مي کرد تا از حال و نحوه زندگي آنها اطلاع پيدا نمايد و چنان چه مي فهميد کسي مشغول کار است بدون اطلاع قبلي به کمک آنها مي رفت که هر وقت در اين رابطه به وي سؤال مي شد مي گفت خدا را خوش نمي آيد که ديگران در گرما مشغول زحمت باشند و ما در سايه استراحت نمائيم .

در پوشيدن لباس ساده نيز هميشه تاکيد داشت که مي گفت خدا را خوش نمي آيد من لباس گران قيمت و رنگين بپوشم در حالي که افراد فقيري هستند که به من نگاه کنند و آرزو داشته باشند چنين لباسي را بپوشند. در هنگام اداي فرائض ديني خود بخصوص هنگام نماز سر بندگي را در برابر معشوق خود فرود مي آورد و خود را در برابر خداي بزرگ خوارو ذليل مي دانست آواي گرم و دلنشين او در موقع برگزاري دعاي کميل و توسل و اذان و نماز جماعت از ذهن هيچ کس از ياران خود خارج نخواهد شد .

غلامرضا به علت علاقه قلبي که به امام عزيز و انقلاب داشت به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي کازرون در آمد که پس از طي دوره فشرده نظامي در تبريز راهي جبهه ها شد تا دوباره بتواند دين خود را نسبت به امام و انقلاب اداء نمايد تا اين که در عمليات پيروزمندانه بيت المقدس8 مجروح شد و به پشت جبهه انتقال داده شد .

پس از گذشت چندین روز و بهبودی نسبی دوباره راهي جبهه ها شد و سرانجام در پنجم مرداد ماه 1367 به شهادت رسید.


انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسنادایثارگران فارس



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده