آلبوم عکس شهيد سيد حبيب موسوی
چهارشنبه, ۱۴ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۷:۲۸
شهيد سيد حبيب موسوی در فروردین سال 1340 در روستای قنات نو به دنیا آمد و در یکم محرم سال 65 در جزيره مجنون به شهادت رسید.
نوید شاهد فارس : شهيد سيد حبيب موسوی
در 20 فروردین ماه 1340 در روستای قنات نو شهرستان خرم بيد در خانواده ای
مذهبي و انقلابی از سادات جليل القدر ديده به جهان گشود .تحصیلات خود را تا کلاس پنجم ابتدايي در روستاي محل تولد سپري نمود و از همان زمان
قبل از تکليف شرعي نسبت به اداي فرضيه نماز و روزه به طور جدي اقدام کرد و
در هيات عزاداري روستاها فعاليت هاي زيادي داشت. دوران راهنمايي را در شهر
شيراز گذراند. در
سال 1359 موفق به اخذ ديپلم اقتصاد شد و با شور و شوق وصف ناپذيري که داشت
به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شهرستان خرم بيد در آمد و به مبارزه
با خوانين و اشرار منطقه پرداخت و در طول خدمت مقدس پاسداري در قسمتهاي
مختلف سپاه در شهرستان کار مي کرد و بارها به جبهه حق عليه باطل اعزام و
مسئوليت هاي متعددي داشت اولين بار به جبهه هاي غرب کشور اعزام شد و در
جريان گشت و شناسايي با تعدادي از همرزمانش متجاوزين بعثي قرار گرفته و تا
حدي که نزديک بوده و به اسارت دشمن در بيايند .
مدتي نیز در تيپ حضرت احمد ابن موسي عليه السلام بود . وی سرانجام در 15 شهریور ماه 1365 مصادف با روز اول محرم در جزيره مجنون هنگام وضو گرفتن به شهادت رسید. پیکر پاک او در تاسوعای حسینی در قنات نو و مظفر آباد به خاک سپرده شد .
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۲
من بچه بودم که سید حبیب موسوی به شهادت رسید ولی هنوز همان چهره شاد و خندانی که همیشه داشت در نظرم نقش بسته.
شهید سید حبیب موسوی پسر خاله بنده می باشد وبه خودم می بالم که با چنین رزمنده ای فامیل هستم چون آن زمان کوچک بودم فقط یک خاطره از او یادم می اید که بعضی وقتها مادرم تعریف می کند و زمانی که خبر شهادت ان بزرگوار را فهمیدیم یادم میاد تابستان بود رفته بودیم منزل شهید سید حبیب موسوی هوا گرم بود چند هندوانه خریده بودن وبرای اینکه خنک شود درون چاه اب که داخل حیاط بود گذاشته بودن که خنک شود موقع اوردن هندوانه ها هم به داخل چاه رفت و هندوانه ها رو که خنک بودن اورد وهمه خوردن خیلی چهره مهربان و خندانی داشت همیشه لبخند شیرینی روی صورتش بود من هنوز همان چهره در نظرم مانده وموقعی که خبر شهادتش را فهمیدیم قیامتی بود یادم میاد مادرم ومادر بزرگم خیلی گریه میکردن وهمین طور خاله ام که خیلی بیتابی میکرد اکثرا از هوش میرفت خداوند رحمتش کند یاد وخاطرش گرامی باد
والسلام
من خودم افتخار داشتم که چندماهی بعنوان رزمنده در جنگ نابرابر هشت ساله دفاع مقدس شرکت داشته باشم،
بخاطر همین، هرموقع دلم میگیرد، سعی میکنم با تصاویر و نحوه شهادت عزیزانی که همیشه مدیون جانفشانی آنان خواهيم بود، یه طوری خودمو آرووم کنم،
نثار روح بلند پرواز همهی شهدای عزیزمان، فاتحه و صلوات بر محمد و آل محمد،
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم