خاطره خودنوشت شهيد عوضعلي بهرامي (1)
چهارشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۰۱:۴۲
به تپه هاي الله اکبر بستان که رسيديم پياده شده و با وسايل خود به سنگري که فرمانده ما را راهنمايي کرد رفتيم و گروه به يک سنگر رفتند در سنگر که قرار گرفتيم خمپاره و توپ و کاليبر 5 و کاليبر 75 و گلوله آرپي جي 7 بر سر ما ريخته مي شد و ما برادران را دلداري داديم و گفتيم برادران اينها چيزي نيست اينها مثل آجيل براي ماست...
نوید شاهد فارس : شهيد عوضعلي بهرامي در دهم مرداد ماه 1344 در آباده دیده به جهان گشود.
تحصیلت خود را از 7 سالگی آغاز کرد و تا سوم متوسطه در رشته علوم انساني گذراند . و سرانجام در 27 آذر 1360 بر اثر اصابت گلوله ترکش به سر به شهادت رسید.
(متن خاطره)
جهاد دوم را که آغاز مي کنم با 6 نفر ديگر از برادران بهمني 3 آذر 1360 از جلو مسجد جامع اعزام شديم برادران حزب الهي با شعار بلندگو تا جلو بهداري ما را بدرقه کردند . بعد از خداحافظي سوار ماشين شده و حرکت کرديم در بسيج آباده که رسيديم بابرادران آباده اي ،اقليدي و تمام حومه هاي آباده ما را استقبال کردند اين استقبال از بسيج تا فلکه ولي عصر انجام گرفت. دليل اين استقبال گرم و پرشور از ما چه بود. بي شک نمي توان گفت که دليل اين راه استقبال راه الله راه قرآن است .
يک ستون بسيج به شيراز حرکت کردند در پادگان شهيد عبدالله مسگر که رسيديم هزاران بسيجي دور هم در اينجا جمع هستند اين نداي رهبر کبير انقلاب امام خميني نائب امام زمان است که ما بايد آن را ياري کنيم .لشکر کفار بعثي را از خاک عزيز خود بيرون کنيم . از شيراز ما به تهران حرکت کرديم ، تهران در پادگان امام حسن که رسيديم ميليونها بسيجي اينجا جمع بود. اي ملت به پا خيزيد اين نداي رهبر کبير انقلاب نائب امام زمان خميني است.از پادگان امام حسن با قطار ما را براي اهواز حرکت دادند، در اهواز به پادگان بهشتي که رسيديم ميليونها بسيجي به فرمان امام خود جمع شده تا به جبهه ها اعزام شوند .
اي ملت بپا خيزيد اين نداي امام خميني نائب امام زمان . جهان از کلام خميني تکان خورد . چند شبي در پادگان شهيد بهشتي در اهواز مانديم از آنجا نيروها را گروه بندي کرده و به جبهه ها فرستادند. در تاريخ 15/9/60 نزديک غروب آفتاب بود که به دهکده حميديه سوسنگرد رسيديم . شب را در آنجا اقامت کرديم در چادر شب توپ و خمپاره بعثي ها مثل آجيل بر سر ما باريدن گرفت و ما برادران را دلداري داديم و گفتيم دلهايتان را نبازيد که حق پيروز است و امام زمان با ماست. آفتاب که طلوع کرد چشم ما بر خرابي هائي که بعثي ها خراب کرده بودند افتاد ما از اين خرابي هائي که صدام به بار آورده بود ناراحت شديم و گفتيم تا آخرين قطره خون خود از سرزمين اسلامي خود دفاع خواهيم کرد و بعثي ها را بيرون خواهيم راند.
شما فکر مي کنيد که اين دشمن اسلام و مسلمين چه بر سر مومنين ايران زمين آورده است برادراني که در روستاها نشسته ايد شما اگر کمي سختي اقتصادي کشيديد فريادتان بالا نرود که تايد و روغن يا برنج وجود ندارد. نداي اين رهبر عزيز را که مي شنويد بپا خيزيد ببينيد که اين دشمن بعثي عراق از جان ما چه مي خواهد . به تپه هاي الله اکبر بستان که رسيديم پياده شده و با وسايل خود به سنگري که فرمانده ما را راهنمايي کرد رفتيم و گروه به يک سنگر رفتند در سنگر که قرار گرفتيم خمپاره و توپ و کاليبر 5 و کاليبر 75 و گلوله آرپي جي 7 بر سر ما ريخته مي شد و ما برادران را دلداري داديم و گفتيم برادران اينها چيزي نيست اينها مثل آجيل براي ماست .خوشحاليم که اين خداي عزوجل سايه امام خميني را از سر کوتاه نکرده و نمي کند و حتي ما بايد بميريم و امام ما ، مستضعفين دنيا را از زير بار اسارت بيرون بياورد و دنيا را از زير بار اسارت بيرون بياورد
ادامه دارد...
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس
نظر شما