تشييع شهدا آتش شوق را در جانم زبانه می زند

شهيد به علت علاقه فراوان که به انقلاب اسلامي و رهبري پيامبر گونه اش داشت قلم و کاغذ را بر زمين گذاشت و همراه ديگر مردم شهيد پرور مملکتمان به پاسداري از انقلاب اسلامي پرداخت شرکت در راهپيمايي هاي قبل و بعد از انقلاب از خصوصيات بارزش بود. او در ايام بيکاري که از مدرسه تعطيل مي شد هميشه همراه پدرش به کشاورزي و دامداري مشغول بود و يک لحظه بيکار نمي ماند و بيکاري را عيب و عار مي دانست تا اين که در سال 62،63 دوبار در بسيج مستضعفين سپاه پاسداران شهرستان ثبت نام نمود و همراه ديگر جان بر کفان کفر ستيز عازم ميادين نبرد حق عليه باطل شد و به مدت شش ماه در لباس بسيجي در جبهه هاي کردستان با حزب منحله دمکرات جنگيد و عاشقانه مشغول خدمت به اسلام و مسلمين بود .
او جهت گذراندن دوره مقدس سربازي خود در سپاه پاسداران ثبت نام و روانه محل خدمت شد که در اولين مرتبه محل خدمت وي در جزيره خارک بود. شهید ایزدی به مدت 22 ماه متوالي با کمال افتخار در لباس مقدس پاسدار وظيفه مشغول حراست از مرز و بوم کشور اسلاميمان بود تا اين که در روز دوم فروردين ماه سال 1366 موفق شد که تشکيل خانواده بدهد و ازدواج کرد.
 او پس از چندی مجدد از طريق قرارگاه نوح نبي(ع) بوشهر داوطلبانه به منطقه جنگي و آب هاي حوزه خليج فارس در واحد يگان دريايي ناو تيپ کوثر قرارگاه نوح اعزام شد ولي از آنجائي که لحظه به لحظه در انتظار شهادت بود پس از چندين مرحله عمليات و گشت دريايي سرانجام در مورخه یازدهم اردیبهشت ماه 1366 در ماه مبارک رمضان با ديگر همرزمانش به درجه رفيع شهادت نائل آمد و خود را قرباني نمود و پيکر پاک و مطهرش در دريا غرق گرديد و همیشه مفقود الجسد شد.