راه شهدا را ادامه دهید نگذارید مانعي براي هدف مقدس تان بوجود آيد + دستخط شهید
يکشنبه, ۲۳ تير ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۴۴
شهيد جواد زارع ردر وصیت نامه خود می نویسد: اي امت شهدپرور راه اين شهداء را دنبال کنند و نگذارند که مانعي براي اين هدف مقدسشان به وجود آيد... به اين منافقين بگوييد که شما که دم از خلق مي زنند و به هيچ چيز ايمان و اعتقاد نداريد . بياييد بياييد از اين جبهه ها از اين جبهه هايي که خاک آن بوي خون جوانان را مي دهد ببينيد ببينيد چشم هايتان و گوش هايتان را باز کنيد و از اين سربازان امام زمان ( عج ) درس اسلام و ايمان فرا گيريد ...
نوید شاهد فارس: شهيد جواد زارع در
سوم مهر ماه 1350 در خانواده اي مذهبي و روستايي به دنيا آمد . او فرزند
ششم خانواده بود . بعد از گذراندن دوران کودکي در کانون گرم خانواده راهي
مدرسه شد و تا سوم راهنمايي به تحصيلات خود ادامه داد. او با آن که فقط
چهارده سال داشت درس را رها کرد و به جبهه رفت.
او در مرحله اول و دوم در کردستان خدمت کرد و در مرحله سوم به دشت عباس اعزام گرديد و در عمليات قدس 3 شرکت کرد . جواد در 14تیر ماه 1364 از خانه و خانواده خداحافظی کرد و سرانجام در 20 تیر ماه 1364 مفقودالاثر گرديد .
اللَّهُمَّ کَمَا جَعَلْتَ قَلْبِی بِذِکْرِهِ مَعْمُورا فَاجْعَلْ سِلاحِی بِنُصْرَتِهِ مَشْهُورا
خداوندا ، همان طوري که دلم را به ياري ولي عصر امام زمان ( عج ) آباد نمودي پس ، پس اسلحه مرا براي ياريش از غلاف بيرون کن سپاس بيکران خداوند يکتا را که به من فرصت داد تا بتوانم زنجير اسارت و جهل و ناداني را پاره کنم
و باز سپاس خدايي را به که به من قدرت مبارزه با اين دنياي پوچ و مادي را فراهم نمود تا بتوانم در انتخاب کردن راه و پياده کردن عقيده خود را در راه پاسداري از خون شهداء موفق باشم پدر و مادر و اي برادران عزيزم از اين که مرا در کنار خود نمي يابيد ناراحت نباشيد . چون احساس و عقيدهاي وجودم را از تپش پر کرده و عقيد هاي و پرچم را در درون خود خفه کرده و به من اجازه سکوت در مقابل خيانت هاي ابرقدرت هاي جهان را نمي دهد .
پدر و مادر عزيزم در اين لحظات حساس زندگيم را که مي گذرانم به ياد گناهان خود مي افتم ، مخصوصاً به مخصوصاً سرپيچي از دستورات شما، ولي پدر و مادر بدانيد که من کار خلاف شرعي انجام نداده ام و از خداي خود مي خواهم که اگر لياقت شهادت را دارم زودتر مرا به اين هدف بزرگ برساند و پيش خود ببرد و بگويم به خداوند به خداوند کعبه که از اين ... بزرگي که در گردنم بود رها و رستگار گشتم و با خون خود درخت اسلام را آبياري کرده ام و در برابر اين امت حزب الله سربلند و روسفيد گشته ام
و تو نيز مادرم براي الله و اين امت شهيدپرور مي دهي من از اين امت حزب الله مي خواهم که راه اين شهداء را دنبال کنند و نگذارند که مانعي براي اين هدف مقدسشان به وجود آيد و بزرگترين مانع براي اين امت حزب الله منافقين هستند که دم از خلق مي زنند و به هيچ چيز ايمان و اعتقاد ندارند.
و شما اي امت شهدپرور به اين منافقين بگوييد که شما که دم از خلق مي زنند و به هيچ چيز ايمان و اعتقاد نداريد . بياييد بياييد از اين جبهه ها از اين جبهه هايي که خاک آن بوي خون جوانان را مي دهد ببينيد ببينيد چشم هايتان و گوش هايتان را باز کنيد و از اين سربازان امام زمان ( عج ) درس اسلام و ايمان فرا گيريد.
و در آخر وصيتم به برادران اين است که راه شهداي ادامه بدهند نگذارند که اسلحه شهدا روي زمين بماند و يا خون آن ها پايمال شود و در آخر چند قطعه ي شعر .
پاسدارم هرگز نکنم پشت به ميدان ، گر سر برود من نروم از سر پيمان
مي جنگم و هستم پاسدار خميني ، دست و سرم و جانم قربان خميني
گر تير جفا خورد به سرم از ره کينه . خوشحالم که رسيدم به آن چه فرموده خمينی
مطمئن باش که يادت نرود از دل من ، مگر آن روز که خاک شود منزل من
امروز که به جز شور جواني به سرم نيست ، عکسم تو نگهدار که فردا اثرم نيست برادرم
والسلام عليکم و رحمت الله و برکاته
محل دفن دلخواه پدر و مادرم
او در مرحله اول و دوم در کردستان خدمت کرد و در مرحله سوم به دشت عباس اعزام گرديد و در عمليات قدس 3 شرکت کرد . جواد در 14تیر ماه 1364 از خانه و خانواده خداحافظی کرد و سرانجام در 20 تیر ماه 1364 مفقودالاثر گرديد .
(متن وصیت نامه)
بسم الله الرحمن الرحيم اللَّهُمَّ کَمَا جَعَلْتَ قَلْبِی بِذِکْرِهِ مَعْمُورا فَاجْعَلْ سِلاحِی بِنُصْرَتِهِ مَشْهُورا
خداوندا ، همان طوري که دلم را به ياري ولي عصر امام زمان ( عج ) آباد نمودي پس ، پس اسلحه مرا براي ياريش از غلاف بيرون کن سپاس بيکران خداوند يکتا را که به من فرصت داد تا بتوانم زنجير اسارت و جهل و ناداني را پاره کنم
و باز سپاس خدايي را به که به من قدرت مبارزه با اين دنياي پوچ و مادي را فراهم نمود تا بتوانم در انتخاب کردن راه و پياده کردن عقيده خود را در راه پاسداري از خون شهداء موفق باشم پدر و مادر و اي برادران عزيزم از اين که مرا در کنار خود نمي يابيد ناراحت نباشيد . چون احساس و عقيدهاي وجودم را از تپش پر کرده و عقيد هاي و پرچم را در درون خود خفه کرده و به من اجازه سکوت در مقابل خيانت هاي ابرقدرت هاي جهان را نمي دهد .
پدر و مادر عزيزم در اين لحظات حساس زندگيم را که مي گذرانم به ياد گناهان خود مي افتم ، مخصوصاً به مخصوصاً سرپيچي از دستورات شما، ولي پدر و مادر بدانيد که من کار خلاف شرعي انجام نداده ام و از خداي خود مي خواهم که اگر لياقت شهادت را دارم زودتر مرا به اين هدف بزرگ برساند و پيش خود ببرد و بگويم به خداوند به خداوند کعبه که از اين ... بزرگي که در گردنم بود رها و رستگار گشتم و با خون خود درخت اسلام را آبياري کرده ام و در برابر اين امت حزب الله سربلند و روسفيد گشته ام
و تو نيز مادرم براي الله و اين امت شهيدپرور مي دهي من از اين امت حزب الله مي خواهم که راه اين شهداء را دنبال کنند و نگذارند که مانعي براي اين هدف مقدسشان به وجود آيد و بزرگترين مانع براي اين امت حزب الله منافقين هستند که دم از خلق مي زنند و به هيچ چيز ايمان و اعتقاد ندارند.
و شما اي امت شهدپرور به اين منافقين بگوييد که شما که دم از خلق مي زنند و به هيچ چيز ايمان و اعتقاد نداريد . بياييد بياييد از اين جبهه ها از اين جبهه هايي که خاک آن بوي خون جوانان را مي دهد ببينيد ببينيد چشم هايتان و گوش هايتان را باز کنيد و از اين سربازان امام زمان ( عج ) درس اسلام و ايمان فرا گيريد.
و در آخر وصيتم به برادران اين است که راه شهداي ادامه بدهند نگذارند که اسلحه شهدا روي زمين بماند و يا خون آن ها پايمال شود و در آخر چند قطعه ي شعر .
پاسدارم هرگز نکنم پشت به ميدان ، گر سر برود من نروم از سر پيمان
مي جنگم و هستم پاسدار خميني ، دست و سرم و جانم قربان خميني
گر تير جفا خورد به سرم از ره کينه . خوشحالم که رسيدم به آن چه فرموده خمينی
مطمئن باش که يادت نرود از دل من ، مگر آن روز که خاک شود منزل من
امروز که به جز شور جواني به سرم نيست ، عکسم تو نگهدار که فردا اثرم نيست برادرم
والسلام عليکم و رحمت الله و برکاته
محل دفن دلخواه پدر و مادرم
انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی ، مرکز اسناد ایثارگران فارس
نظر شما