خاطره خودنوشت شهيد "حسام الدين بهمه ای" (9)
نوید شاهد - شهيد "حسام الدين بهمه ای" در دفتر خاطرات خود می نویسد: « روزی که خبر حملات هوايی هواپيماهای بعثی به شيراز را شنيدم خيلی ناراحت شدم... چون هواپيماهايی که ارتش عراق در اختيار دارد از نوع بلند پرواز و پيشرفته تری نسبت به هواپيمای ماست ولی به هر حال خيلی خيلی نگران افسرده شدم...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

دشمن را به آتش می کشیم

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد "حسام الدين بهمه ای" سوم دی ماه 1343 در روستای يحيی آباد شهرستان بيضاء دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. تحصیلات خود را تا مقطع دوم راهنمایی گذراند. با آغاز جنگ تحمیلی درس را رها کرد و عازم جبهه شد. 18 ماه در مناطق جنگ کردستان گذراند. پس از مرخصی کوتاه مجدد عازم جبهه شد. او سال 1364 به خدمت سربازی رفت و سرانجام 13 تیرسال 1365 به شهادت رسید.

متن خاطره خودنوشت: حملات هوایی در شیراز

باری روزی که خبر حملات هوايی هواپيماهای بعثی به شيراز را شنيدم خيلی ناراحت شدم به هر حال جنگ است اين موارد را دارد و چون هواپيماهايی که ارتش عراق در اختيار دارد از نوع بلند پرواز و پيشرفته تری نسبت به هواپيمای ماست ولی به هر حال خيلی خيلی نگران افسرده شدم. اميدوارم ما اينجا تلافی را از آنها کنيم که خواهيم کرد.
 
دشمن را به آتش می کشیم
براي دومين بار که خبر حمله هوايی را شنيدم بيش از روز قبل ناراحت شدم ولی اي کاش موضوع عدل و عدالت در کار نبود چون ماها قادريم عراق را در هر آن به آتش بکشيم ولي چون اسلام چنين اجازه ای نمی دهد مجبوريم اين ها را تحمل کنيم. به اميد آن که خيلی زود امام اين فرمان را بدهد و کار را تمام کنيم تا هر کس به خانواده و زندگی خود باز گردد و اين همه برنامه در سطح شهرها پياده نشود. ولی من چی من که هنوز تصميم قطعی نتوانسته ام بگيرم کجا بايد بازگردم من که دلم نمی خواهد حتي برای يک لحظه به بيضاء بازگردم.
 
بلي اين مدت که فهميدم و به جبهه بازگشتم خيلي در اين مورد فکر کردم ولي به جايي نرسيدم آخه من را هنوز هيچ کس نشناخته و شايد هم به اين دليل می خواهند مرا ناراحت کنند و شايد هم کسي قصد ناراحت کردن مرا ندارد ولي اخلاقش چنين باشد که غيبت و بدگويي مرا کند.
 
خط مقدم جبهه
بلي روزها همچنين سپری می شد و من هم در خط مقدم جبهه صبح ها را به عصر و به شب و فردا می رساندم و اکثر اوقات هم شانس ما را همراهي می کرد که ترکش و يا تير خوردم به هر حال جبهه چنين است و سرگذشت های شيرينی دارد يکی دو بار هم از طريق صدا و سيما جهت خبر سلامتی و پيام پيش من آمدند و فيلم و گزارش تهيه کردند ولي نمي دانم پخش شود يا خير.
 
 
انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده