آخرین دیدار با اقوام و دوستان
به گزارش نوید شاهد مازندران، شهید « تقي زارع» تقويم 1340 به پنجمين طلوع اسفند رسيده بود كه چونان آفتاب، در تقدير «قربان و شهربانو» درخشيد. زوج سختكوشي كه با پيشه كشاورزي، روزگار ميگذراندند و عليرغم مرارتهاي زندگي، در تربيت ديني فرزندانشان كوتاهي نميكردند.
«تقي» بعد از پايان مقطع ابتدائي در دبستان «كوروش كبير» زادگاهش آمل، ترك تحصيل كرد و به جوشكاري روي آورد، تا كمكحال خانواده در امرار معاش زندگي باشد. سال 1357، با شهادت دوستش «علي عظيمي»، دچار يك تحول شخصيتي و رفتاري شد.
از اينرو، خود را وقف خدمت به مردم كرد. تقی، بسيج و جهاد را نهادهايي انقلابي و سازنده در جامعه ميدانست. او اغلب اوقات در جلسات مذهبي به سر ميبرد. علاوه بر آن، در رشته وزنهبرداري نيز فعاليت داشت.
پدرش در بيان تعهدات اخلاقي و شرعي اين فرزند نيكسيرتش میگوید: «از صداقت و امانتداري بالايي برخوردار بود. من آن روزها در باغ شخصي به نام «فخّاري» كار ميكردم. هر روز همسرم برايم ناهار ميآورد.
يك روز كه تقي اين كار را به جاي او انجام داد، مقداري از ميوه آن باغ را برايش آوردم. او ناراحت شد و گفت: تو امانتدار باغ هستي. نبايد خيانت كني و براي من از آن باغ، ميوه بياوري.» تقي در شانزدهم آبان 1359، به خدمت سربازي رفت. او بعد از طي دوره آموزشی در شيرگاه و روستاي درازآب، راهی ديواندرّه كردستان شد.
او بعد از پايان سربازي در شانزدهم آبان 1361، در 25 ارديبهشت 1363، با پوشيدن جامه پاسداري، مجدّد رهسپار جبهه كردستان شد و كارش را به عنوان راننده، در واحد ترابري آغاز كرد.
اما درششم خرداد 1364، و در حين انجام مأموريت، به دليل سانحه تصادف در محور جاده هراز، به شهادت رسيد و با تشييع اهالي قهرمانپرور آمل، در «امامزاده ابراهيم» اين شهر، آرام گرفت. «مجتبي» از آخرين ديدار برادرش، اينگونه ميگويد: «آخرين باري كه به جبهه اعزام ميشد، با همه اقوام و دوستان خداحافظي كرد. تمام پسانداز خود را به پدر و مادر داد تا در ساخت منزلشان خرج كنند.»
انتهای پیام/