آخرین اخبار:
کد خبر : ۵۹۸۱۳۴
۱۴:۲۵

۱۴۰۴/۰۵/۲۵
روایتی شنیدنی از جانباز و آزاده «فریدون محمدی»

در‌های بسته اسارت و طلوع دوباره آزادی

سال‌ها در زندانی سرد و تاریک در منطقه سرپل ذهاب، «فریدون محمدی» آزاده جنگ تحمیلی، شکنجه‌ها و رنج‌های اسارت را تحمل کرد. اما با باز شدن در‌های زندان و بازگشت به وطن، زندگی و امید دوباره در دل او زنده شد.


در‌های بسته اسارت و طلوع دوباره آزادی

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، «فریدون محمدی» می‌گوید: سال ۱۳۵۹ در منطقه سرپل ذهاب اسیر شدم. رفتار افسران عراقی بسیار بد و غیر انسانی بود. هر وقت نیرو‌های ما نزدیک می‌شدند، آنها به ما سخت‌گیری می‌کردند و شکنجه‌های زیادی متحمل می‌شدیم. شرایط مرکز اسارت هم بسیار ناامن و طاقت‌فرسا بود؛ از ساعت شش یا هفت عصر در‌ها بسته می‌شد و اجازه رفت‌وآمد نداشتیم. نه دوستی واقعی وجود داشت، نه امکانات کافی و نه رفتار انسانی. همه چیز در آنجا سخت و دردناک بود.
امروز که به آن روز‌ها فکر می‌کنم، درد‌های جسمی و روحی آن دوران را هنوز حس می‌کنم. من دچار کمر درد، فشار و درد گردن و پشت شدم که همه ناشی از شرایط سخت اسارت بود. یک بار در طول اسارت، حدود یک ماه یا دو ماه یک بار، از طرف صلیب سرخ به ما کمک می‌رسید، اما معمولاً این کمک‌ها بسیار کم بود.
وقتی آزاد شدیم و به مرز ایران برگشتیم، انگار دوباره به دنیا آمده بودیم. برگشتن از مرز بسیار دشوار بود، اما حس آزادی و بازگشت به وطن، همه سختی‌ها را کمی قابل تحمل‌تر می‌کرد. ما با اتوبوس و ماشین‌هایی که تعویض می‌کردند از مرز عبور کردیم؛ مرز‌هایی که بین عراق و ایران قرار داشتند. پس از سال‌ها اسارت، بازگشت به وطن برای ما لحظه‌ای بود پر از امید و زندگی دوباره.
در ادامه فیلم را ببینید:

کد ویدیو


انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه