پدر در یک سفر کربلا، از خداوند می خواهد که فرزندی به او عطا کند تا غلام اربابش باشد پس از گذشت یک سال در روز مولود کعبه خداوند پسري به او عطا کرد که نامش را غلامِ حسين گذاشتند و پس از گذشت سالها سرانجام مولا غلام خویش را پذيرفت و در روز شهادت مولایمان علی(ع) به دیدار معبود شتافت.
مولود 13 رجب شهادت21 رمضان

نوید شاهد فارس: پدر در یک سفر کربلا، از خداوند می خواهد که فرزندی به او عطا کند تا غلام اربابش باشد پس از گذشت یک سال در روز مولود کعبه خداوند پسري به او عطا کرد که نامش را  غلامِ حسين گذاشتند و پس از گذشت سالها سرانجام مولا غلام خویش را پذيرفت و در روز شهادت مولایمان علی(ع) به دیدار معبود شتافت.


شهيد حميد ( غلامحسين ) عارف
در یکم خرداد ماه  1336 مصادف با 13 رجب ، ميلاد حضرت علي ( ع ) در داراب دیده به جهان گشود . پس ازسپری دوران طفوليت  ، در هفت سالگي قدم به مدرسه گذاشت. و دوران تحصیلات را با موفقیت سپری کرد و موفق به اخذ مدرک دیپلم شد و در سال 1355 در دانشسراي شيراز پذيرفته شد  .

 با شروع انقلاب اسلامي به خيل امت حزب الله پيوست و  عليه رژيم ستم شاهي به مبارزه برخاست . با تمام شدن دانشسرا به زادگاهش بازگشت و با همکاری دوستانش هسته مقاومت را تشکيل داد.  پس از چندی شغل معلمی در روستاهای ( خسويه و ميانده ) را برگزید. پس از يکسال به تقاضای دوستانش به جهاد سازندگي رفت و مسئوليت اين نهاد را بر عهده گرفت. هنوز شش ماهي از خدمتش نگذشته بود که قدم به سپاه پاسداران گذاشت و به فرماندهي عمليات اين ارگان انقلابي منصوب شد . پس از گذر چند ماه از سوي شوراي شهر ( با حفظ سمت ) شهردار داراب شد .

 با آغاز جنگ تحمیلی داوطلبانه به جبهه اعزام شد.مدتی را در جبهه دوش به دوش رزمندگان جنگید و در یک عملیات زخمي شد و به داراب بازگشت . در زمان بهبودیش در سپاه خدمت خود را ادامه داد براي بار دوم در 17 شهريور ماه 60 به جبهه عزيمت کرد که اين بار نيز مجروح شد و پس از بهبودي به داراب بازگشت و چون وضع شهر را مناسب خدمت نديد به بوشهر رفت و فرماندهي عمليات سپاه آن خطه از ميهن اسلامي را به عهده گرفت .
حميد در کنار واجبات به مستحبات هم عمل می کرد او فرمانده شايسته گردان و بسيار شجاع بود . فردی زاهد و به جرات مي توان گفت نماز شب را در جبهه ها مي خواند و قطع نمي شد.

مولود 13 رجب شهادت21 رمضان

سردار شهيد احمد نبي اسد پور خاطره ای را در ابن مورد برای دوستانش بازگو کرده که به شرح زیر می باشد:
در یک روز گرم تیرماه قرار بر این شد که ما با تعدادي از دوستانمان همراه باحمید به کوهنوردی برويم . طبق روال کوله پشتي را برداشتم ، قمقمه را آب کردم و مقداري نان ، دو تخم مرغ و پنير از آشپزخانه گرفتم و راه افتاديم.وقتي به مقصدمان که چشمه اي بود رسيديم حميد گفت: بچه ها هر کس هر طور دوست دارد بنشيند و صبحانه اش را بخورد اگر کسي دوست دارد تنها بنشيند يا دسته جمعي زير درخت يا هر جا که دوست دارد برود و صبحانه اش را بخورد.
 ظهر که شد نماز را خوانديم و...
 عصر  حرکت کرديم و به پایگاه رسیدیم. حميد ساکش را کناري گذاشت. من دوست داشتم به حميد در کارهايش کمک کنم کوله پشتي را برداشتم که به انبار تحويل دهم . کوله پشتی سنگین بود و برای من سوال شد.. آهسته زیپ کوله پشتی را باز کردم  و ديدم دو تخم مرغي مقدار ناني که من صبح در کوله پشتي گذاشتم هنوز در کوله پشتي هست. ناگهان یادم افتاد که روز پنج شنبه است ، يادم آمد که حميد دوشنبه و پنجشنبه ها بنا به فتواي امام روزه مستحبي می گیرد. آنهم در آن گرماي تير ماه..
 حرفي نزدم علاقه من به حميد بيشتر شد ...

و همسرش می گوید در مسافرتی حمید ناهار نخورد با این حالی که به آن غذا خیلی علاقه داشت وقتی علت را پرسیدم در جواب گفت:
 يک بار پاي سفره غذا نشستم ولي فراموش کردم که بسم الله الرحمن الرحيم را بر زبان بياورم ، وقتي که فهميدم همان روز از خودم متنفر شدم.  امروز خیلی گرسنه بودم خواستم از خوردن کباب خودداري کنم . براي اين که خداوند از من راضي شود و مرا ببخشد. هر مسلماني که مي خواهد کاري انجام دهد اول نام خدا را بر زبان مي آورد و چون من فراموش کردم که نام خدا را بر زبان آورم امروز خودم را شکنجه دادم تا هيچ وقت و هيچ موقع ديگر ياد خدا را فراموش نکنم . تا این يک تجربه بزرگي براي من باشد .

همرزمانش از خلوت های شبانه حمید می گویند که با دیدگانی اشک بار شهادت را از خداوند طلب می کرد
و در وصیت نامه اش مینویسد:
بارپرودگارا از تو مي خواهم هر زمان که صلاح دانستي شهيد شوم . ضمن اين که به تمام مقربانت قسمت مي دهم که مرگ در رختخواب را نصيبم نکني و اگر شهادت را نصيبم گرداني بدنم تکه تکه شود که در صحرا محشر شرمنده نباشم . به هر کسي بدي کردم مرا حلال کند .

سرانجام شهید حمید عارف در بیست و دوم تیر ماه 1361 مقارن با بيست و يکم ماه رمضان، شهادت حضرت علی (ع) دعوت حق را لبيک گفت و به ديدار معبود شتافت.

چگونگي شهادت  از زبان يکي از دوستان:
 گردان را براي عمليات رمضان آماده کرده بوديم . روز 20 ماه مبارک رمضان نيروها در خط دوم ايستگاه حسينيه منتظر عزيمت به خط اول به منظور شرکت در عمليات بودند و ما آن روز مي بايست تا قبل از نماز مغرب و عشاء نيروها را به خط اول منتقل نمائيم نزديکي هاي ظهر بود که حميد مرا صدا کرد و با هم به کنار بشکه آب رفتيم او گفت بوي عطر عجيبي مي آيد من منظورش را نفهميدم ولي خودش خوب مي دانست که اين شميم دل انگيز بوي بهشت است .
ساعاتي بعد نيروها را سوار کاميون هاي کمپرسي کرده و تعدادي هم در وانت تويوتا مي خواستيم نيروها را به خط اول انتقال دهيم و ما در يک وانت تويوتا نشسته بوديم هنوز حرکت نکرده بوديم به من گفت بيا برويم عقب بنشينيم چون بچه هاي بسيجي عقب وانت نشسته اند درست نيست ما جلو بنشينيم حميد در قسمت عقب وانت روي گلگير سمت راست نشسته بود و قرآن کوچکي در دست داشت و مي خواند ستون کاميون به طرف خط اول حرکت مي کرد و ما تقريبا آخرين ماشين .

نور شديد آفتاب به شيشه کمپرسي ها خورده بود و از انعکاس نور دشمن متوجه حرکت ما شده بود فرمانده عمليات گردان يکي از برادران پاسدار کاشاني بود با موتور سيکلت به ماشين ما آمد و به حميد گفت يکي از کمپرسي ها را زده اند تعدادي مجروح داريم حميد بلافاصله با او رفت و من ديگر آن را نديدم شب شد آتش از زمين و زمان مي باريد بچه ها را از کاميون ها پياده کرديم و خودمان را به خط اول رسانديم و عمليات شروع کرديم از حميد هيچ خبري نبود من دائما از بچه ها سئوال مي کردم حميد را نديده ايد يکي از بچه ها گفت حميد به محض اين که به آن کمپرسي که گلوله داخلش خورده بود رسيد براي نجات مجروحين خواست از لاستيک ماشين بالا برود که همان جا مورد اصابت گلوله مستقيم تانک قرار گرفت و شهيد شد .
انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی ، مرکز اسنادایثارگران فارس
 


برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۱
در انتظار بررسی : ۶
انتشار یافته: ۱۵
ali asghar nazari
|
Germany
|
۱۴:۲۶ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
1
25
شادی روح شهیدحمیدعارف وهمه شهدا وامام شهدا بالخصوص شهدای شهرستان داراب صلوات
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
خوش به سعادتشان که رفتن واین روزها راندیدند
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۳۱ - ۱۳۹۷/۰۹/۰۵
3
17
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
حسین
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۲۱ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۱
1
24
ان شاءالله خداوند مرگ مرا شهادت در راه خودش قرار دهد . آمین یا رب العالمین
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۴۱ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۴
1
21
سلام آقا حمید عارف
لطفاً خودت برام دعا کن که مثل شما شهید و تکه تکه بشم
دعای شما مستجاب هست.
برا من همشهری دعا کن.
سادات
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۲۷ - ۱۴۰۰/۱۰/۱۴
1
19
خدا رحمت کند و روح شان شاد
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۴۴ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۷
0
9
روحش شاد
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۱۹ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۹
0
6
ای جانم، افتخار کشورمی دلاور
نادیا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۰:۰۴ - ۱۴۰۲/۰۱/۲۶
0
6
کاش ما هم در راه شهیدی همچون شما قدم یرداریم وبچهایمان هم راه شهدا را در پیش بگیرند
ملیحه حسینی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۴:۱۴ - ۱۴۰۳/۰۱/۱۳
0
3
خدایش هرچی فکر میکنم هرچی کنکاش میکنم. بازم سردرگم هستم که اینا همه بهشتی هستن و از بهشت به زمین آمدند.
بلکه ما ذره‌ای درس بگیرم. اینان یاران خالص آقامون حضرت مهدی بودن و هستن.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۰۷ - ۱۴۰۳/۰۲/۰۱
0
3
شھید شدن اتفاقی نیست
علمدار
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۰۸ - ۱۴۰۳/۰۲/۰۱
0
2
شھید شدن اتفاقے نیست
اینطور نیست ڪہ بگویے:گلولہ اے خورد و مُرد..
شهــــید...
رضایت نامہ دارد...
و رضایت نامہ اش را اول حسین(ع)
و علمدارش امضا میڪنند...
بعد مُھر
حضرت زهـــــرا(س)میخورد...
شهـــید...
قبل از همہ چیز دنیایش را بہ قربانگاه برده...
او
زیر نگاه مستقیم خدا زندگے ڪرده...
شھادت اتفاقے نیست...
سعادتے ست ڪہ نصیب هرڪسے نمیشود..
باید شهیدانہ زندگے ڪنے
تا شهیدانہ بمیرے...
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۳۶ - ۱۴۰۳/۰۴/۳۰
0
1
دوستت دارم داداش حمید
علی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۲۰ - ۱۴۰۳/۰۹/۰۸
0
0
شهادت هنر مردان خداست
علی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۳۲ - ۱۴۰۳/۰۹/۰۸
0
0
دوستت دارم شهید زندگی من
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۱۹ - ۱۴۰۳/۰۹/۱۴
0
0
شهید عزیز حمید عارف برای من وپسرام دعاکن ادامه دهنده راه شما باشیم
وامام زمان(عج) ماروهم بخرد
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده