وصیت نامه شهید چراغعلی غریبی
خداوندا ،جسم و روح و روانم را تو آفريدي و من اينک آن را در طبق اخلاص تقديم درگاهت مي کنم از درگاه مقدست مي خواهم که مرا ببخشي و ثانيا اين هديه ناقابل مرا بپذيري من عزيزتر از آن چيزي نداشتم در راهت نثار کنم .



نوید شاهد فارس : شهید چراغعلی غریبی در چهارم خرداد ماه 1335 در ممسنی نورآباد دیده به جهان گشود. در دو سالگي   مادر خود را از دست داد و هنوز غم مادر را فراموش نکرده بود که در سن 5 سالگي پدر را نيز از دست داد .

 با تلاش هاي برادرش به مدرسه رفت و مشغول تحصيل شد پس از شش سال تحصيل وارد دانشسراي عشايري شد مدت يک سال در آن جا دوره تربيت معلمي را تمام کرد و پس از فارغ التحصيلي به تدريس دروس دبستاني در مرودشت همت گماشت. تا سال 1361 به تدريس ادامه داد در زمان انقلاب همزمان و همگام با ساير مردمان مسلمان و متعهد در راه به ثمر رسيدن انقلاب اسلامي فعاليت چشمگيري داشت او به پاکي زيست و در تمام طول حيات پر ارزش خود از هيچ گونه ايثاري در جهت پيشبرد اسلام کوتاهي نکرد.

شهید چراغعلی غریبی سرانجام در سوم آبان ماه 1361 براي دفاع از ميهن اسلامي خويش به جبهه رفت و در عمليات محرم به خيل جاويد الاثرهاي جنگ پيوست.روحش شاد .


بسمه تعالي
امروز به نظرم رسيد که وصيت نامه ای بنويسم بدين خاطر که مرگ را احساس مي کنم ، اما نه از اين احساس و نه از حوادثي که بر ما مي گذرد ترسي ندارم ترس و درد من از بي توجهي ها و بي تفاوتي هاي هلاکت باري است که کما بيش وجود دارد و اين براي من سخت گران و نگران کننده است . اينک بر ما چه مي گذرد و نگران کننده است.

اينک بر ما چه مي گذرد و ميسر تاريخ ما چگونه بوده است؟ از کجا بايد شروع کرد و بيان فاجعه را از کجا آغاز نمود. آيا بايد از محروميتهاي گذشته تاريخمان گفت؟
آيا بايد از آسيبها و رنجها و دردهائي که کفار بر پيامبران سلام اله عليه وارد کرد سخن آورد؟ و يا از مظلوميتهاي گذشته امامان شيعه و دردهاي آنها ؟ از کجا آغاز کنم؟
از دردهايی که بر دل عزيزانمان مي گذرد بگويم؟ از پرپر شدن فرزندان اسلام و انقلاب زمينه ساز انقلاب مهدي عجل الله سخن بگويم و يا غيره ؟ به قولا در زماني که مسئوليت از در و ديوار مي بارد آرزوي شهادت کردن فرصت طلبي است ولي من مي روم اگر شهيد شدم که به آرزويم رسيده ام و اگر زنده ماندم بر مي گردم و به مردم قهرمان ايران بخصوص به عشاير غيور و زحمتکش فارس خدمت مي کنم .

خداوندا ،جسم و روح و روانم را تو آفريدي و من اينک آن را در طبق اخلاص تقديم درگاهت مي کنم از درگاه مقدست مي خواهم که مرا ببخشي و ثانيا اين هديه ناقابل مرا بپذيري من عزيزتر از آن چيزي نداشتم در راهت نثار کنم .

 خداوندا با اين خونهاي شهدا اسلام راگسترش و تنومند گردان ـ قدرت و عظمت خدا، باعث تقرب و نزديکي ما به او مي شود .

پدر و مادرم ، خواهران و برادران، عزيزانم مي دانم موقعي که خبر کشته شدنم به شما مي رسد ناراحت مي شويد اما نبايد ناراحت شويد و بايد افتخار کنيد که یک چيز کوچکي که در راه خدا داديد ، زيرا يک مسلمان واقعي بايد در راه خدا انفاق کند اميدوارم با صبرتان بتوانيد دشمنان اسلام و مستضعفين جهان را سرکوب کنيد

 و پدر و مادر عزيزم من لياقت شهيد شدن را ندارم زيرا شهادت سعادت مي خواهد و شهيد سعيد است و سعادت ، سعادتي است نصيب هر کس نمی شود و من سعادت شهيد را ندارم و چنانچه من کشته شدم در موقع تشييع جنازه ام هيچ ناراحتي و شيون راه ندهيد .

اما تو اي مادر عزيز تو نزديکتر و مهربانترين انسان در طول زندگي براي من بودي و مهربانتر از تو کسي را سراغ نداشتم تو براي من زياد زحمت کشيدي درود بر تو مادر که در کوچکي شبها بی خوابی کشيدی و مرا شير دادی و تربيتم کردی و پس از اينکه بزرگ شده کمکم کردی کشيدي از شما تشکر مي کنم و اگر حق فرزندي تو را ادا نکرده ام از شما مي خواهم که با روح بزرگواري که داريد مرا ببخشيد .

خدايا اگر گناهي کرده ام از روي ناداني و جهل بوده است مرا ببخش و به من ياری ده تا غير از راه تو الله و معبودی نداشته باشم . پروردگارا قلبم همواره بياد مستضعفين مي تپد همه آنها را از خزانه کرمت بي نياز کن ، خدايا از تو مي خواهم همانگونه که تاکنون ياري داده اي و من کمکهاي تو را حتي به چشم خود ديده ام هيچگاه مرا به خودم وانگذاري و هميشه مرا ياري ده و به مادرم و پدرم و برادران و خواهران صبر بده تا نبودن مرا تحمل کنند و با بود خودت نبودن مرا از ديدگان اشکبار آنها محو کن .
مرگ با عزت اگر خونين است بهتر از زندگي ننگين است .  

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده