گذری بر زندگی نامه شهيد از تبار عملیات کربلای 10
شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۳۷
شهيد مصطفي اخگر 16 ساله بود که به جبهه رفت 6 سال در جبهه خدمت کرد و بارها زخمی شد وی سرانجام در عملیات کربلای 10 به شهادت رسید.
در بحبوحه پيروزي انقلاب اسلامي در حالي که در سن 13 سالگي بسر مي برد. در تمام تظاهرات شرکت می کرد و بارها از طرف مامورين حکومت نظامي تحت تعقيب قرار گرفت. ولي با چالاکي خاصي که داشت از چنگ آنان فرار کرده و به فعاليتهاي خود به نفع پيروزي انقلاب ادامه داد . در سال 1360 پس از فرا گيري آموزشهاي مختلف نظامي همراه با پسر عمه اش شهيد محمد تقي صادق زاده در عمليات ثامن الائمه شکست حصر آبادان شرکت و تا اينکه او به درجه رفيع شهادت نائل و مصطفی نیز زخمي و به کازرون برگشت و پس از بهبودي نسبی در عمليات طريق القدس به عنوان بي سيم چي شرکت نمود و هنگام عبور از يکي از پل هاي منطقه عملياتي با اصابت تير به دستش به کازرون برگشت و باز هم آرام ننشست و براي ادا تکليف اسلامي مجددا به جبهه عزيمت و در عمليات بيت المقدس شرکت کرد
پس از اتمام دوره هنرستان با شرکت در کنکور سراسري در دانشگاه کرمان رشته مکانیک پذیرفته شد . ولي پس از چند روز اقامت در آن مجتمع مجددا به جبهه عزيمت و در تيپ المهدي به نبرد با صداميان پرداخت و در عملياتهاي مختلف همچون محرم و مسلم بن عقيل و والفجر دو و چهار حضور داشت. در عملياتهاي فوق بارها مجروح مي شد ولي با اخلاق خاص و تقواي کاملي که داشت هيچگاه بروز نمي داد و از خانواده پنهان مي نمود و هنوز بهبودي کامل نيافته به جبهه عزيمت مي کرد.
در سال 1364به گروهان امام موسي بن جعفر عليه السلام پیوست و مشغول خدمت شد. در عملياتهاي مختلف از جمله بدر و والفجر 8 شرکت کرد و بعد از اتمام عمليات والفجر 8 در عمليات صاحب زمان عجل الله تعالي فرجه زخمي و براي معالجه به کازرون برگشت. بعد از بهبودي سطحي مجددا به جبهه عزيمت و در عمليات کربلاي 4 و 5 شرکت نمود و از اينکه با وجود اين مدت طولاني که در جبهه بسر مي برد خداوند فيض عظماي شهادت نصيبش نکرده بود ناراحت و غمناک بود و به دوستان خود گفته بود حتما ناخالصي هائي در من وجود دارد که خداوند مرا به فيض شهادت نمي رساند .
تبعيت از امام او را آنچنان فعال بار آورده بود که هيچ گاه در زندگي مشکلات خانوادگي و شخصي نتوانست مانع و يا عامل کندي کار او در حرکتهاي اجتماعي گردد و به تلاش در اتحاديه با رعايت تقوا آنچنان اعتقادي پيداکرده بود که در تمام مدت زندگي در شهرستان کمتر مي شود ياد داشت که در منزل بوده باشد و کمتر شبهائي در خانه بسر مي برد هنگام بازگشت از جبهه مستقيما به اتحاديه مي رفت و بيشترين هم و غمش پرورش نوجواناني بود که در اتحاديه بودند و آنگاه که در بعد سياسي زندگيش نظاره مي کنيم که در تمام لحظات هيچگاه امام و خط امام را رها نکرده و در هيچ جناحي نلغزند .
او هيچگاه نمي توانست آرامش و بي خيالي در برابر جنگ را براي خود تصور نمايد. به فرامين امام در رابطه با نيروهاي نظامي آنچنان مقيد بود که هرگاه حرفي از جناح بندي ها و باند بازي ها به ميان مي آمد تبري خود را به علت رزمنده بودن اعلام مي داشت و از آلوده شدن محيط جبهه و گروههاي مقاومت بر جريانات سياسي که از ارکان سفارسات امام به رزمندگان بود شديدا رنج مي برد و لذا خود در جبهه و در لشکري بدور از يار و آشنا صرفا به منظور حفظ سلامت و تقواي خود آلوده نگشتن به غيبت و باند بازي هاي القائي دشمنان در جبهه ها به نبرد با صداميان مي پرداخت .
مدت شش سال تمام در جبهه بود بدون اينکه ژست رزمندگي در اعمال و رفتارش نمايان باشد و تظاهر بر اين امر خير نمايد و انس فراوان با قرآن داشت و قرائت سوره واقعه را هر شب قبل از خواب به ياران و دوستانش سفارش مي کرد . احساس عاطفي و سرشار نسبت به خانواده شهدا داشت و از تلاش و کوشش براي کسب و جلب و آرامش روحي براي آنان دريغ نداشته و آخر الامر در عمليات کربلاي 10 شرکت و پس از نشان دادن دلاوري هاي زياد و رشادتهاي فراوان از خود در صبح جمعه 31 فروردین ماه 1366در سردشت آذربایجان به آرزوي ديرينه خود یعنی شهادت رسيد.
انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس
نظر شما