زندگينامه شهيد اسداله پروا/شهادت دوم تیرماه
چهارشنبه, ۰۲ تير ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۴۷
آرزو داشت روزگاري بتواند انتقام خون شهداي روز گذشته را به اتفاق هم سالانش بگيرد...
بسمه تعالي
زندگينامه شهيد اسداله پروا نام کوچکش اسداله مشهور به محسن نام پدرش مصطفي در 1328/9/1 در خانواده اي متوسط قدم به جهان گشود بستگان و والدينش متدين و مذهبي بوده و اعتقادات راسخ به دين مبين اسلام و آزادي دارند شهيد اسداله پروا پسري شجاع و دلير بود از هيچ چيز باک نداشت و آرزوي شهادت در راه حق و عدالت هميشه در سرش مي پروراند سخاوت و گذشت وي به قدري بود که هر گاه لباس نو مي پوشيد بيش از چند روزي از آن نمي گذشت که آن را در راه مدرسه به فردي بيچاره و بينوا اهدا مي کرد براي دوستانش کتاب و دفتر مي خريد و از دسترنج کار خارج از اوقات مدرسه اش انفاق و گذشت مي کرد و اجرت آن را به مستمندان مي داد در کلاس هاي درس هميشه رتبه اول را حائز بود روز 16 خرداد ماه سال 57 که در شيراز بعد از تظاهرات 15 خرداد 1342 تهران تظاهرات شد صبح اول وقت از خواب برخواسته و سپس به استماع سخنراني هاي ضد حکومت غاصب وقت پرداخت و از مسجد و تکيه و منازل روضه خواني و به همراه جمع متظاهرين رفت و آمد مي کرد .آرزو داشت روزگاري بتواند انتقام خون شهداي روز گذشته را به اتفاق هم سالانش بگيرد او فوق العاده زرنگ بود از گلوله و خون وحشتي نداشت هنگامي كه تعدادي از رفقاي اهل کوچه روانه ميدان هاي کارزار و تظاهرات مي شدند در حالي که از رفتن وي مخالفت مي شد مع الوصف از رفتن خودداري نکرده و عاشقانه به خيابانها روانه شد و در اثناي ساعت 10 صبح بود که براي تظاهرات و ابراز احساسات ضد رژيمي و جهت تخريب آثار طاغوت و بقاياي رژيم منحوس در سه راه طالقاني شيراز فعاليت مي کرد به وسيله رژیم سيه روز پهلوي و مزدوراني که در اتومبيل هاي ريو و جيپ جنگي مستقر شده بودند به وسيله چندين گلوله که در دست چپ جگر و شکم و نزديک قلب او اصابت کرد تقريبا از پاي درآمد ليکن استقامت و شهامتش بقدري بود که حاضر به تسليم جان به جان آفرين نشد و هنگامي که وي را به بيمارستان حمل مي کرديم و پس از آنکه او را روي تخته بلندي که معمولا جهت مغازه هاي گذشته استفاده مي شد گذاشته و مدتي تاب دادند و جنايت رژيم را نشان مي دادند در راه بيمارستان ضمن نوازش حاملين و دلداري ايشان اين کلمات را تکرار مي کرد .داداش انتقام مي گيرم .انتقام مي گيريم از رژيم انتقام مي گيريم .ان شاء اله از بيمارستان مرخص مي شوم انتقام مي گيرم اما چه حيف آرزوي انتقام را با خود برد ليکن نسل قهرمان انقلاب جوانتر از او حماسه آفريدند و خواسته هاي او را جامه عمل پوشاندند و انقلاب گرامي ملت ايران را پس از 1342 و قريب گذشت 17سال به ثمر رساندند وي در 1342/4/2 در محيط بيمارستان بدرود حيات گفت و خاطرات بزرگي را براي خانواده دوستانش خصوصا مادر و برادرش به جا گذاشت ياد همه شهداي راه حق جاويدان اميد اين که خون اين شهيد در بارگاه باري تعالي قابل قبول باشد . آن شهيد داراي سه برادر و دو خواهر و مادر است که پدر مرحومش چندي پيش دار فاني را وداع گفت .
روحش شاد و یادش گرامی باد
والسلام
والسلام
منبع: مرکز اسناد ایثارگران
نظر شما