ادای احترام صیاد شیرازی به اشلو
چهارشنبه, ۰۶ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۲۳:۲۲
در تمام دورانی که همراه رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس خدمت حضرت امام می رسیدم ، فقط یک بار دیدم امام رزمنده ای را در آغوش گرفت و پیشانی اش را بوسید، و آن کسی نبود جز مرتضی جاویدی یا همان «اشلو» ی معروف ( شهید صیاد شیرازی)
نوید شاهد فارس : شهيد مرتضي جاويدي
در بیست و دوم تيرماه سال 1337 در روستاي جليان فسا دیده به جهان گشود .
وی همراه با کارهاي کشاورزي دوران تحصيلات خود را گذراند و مو فق به اخذ
مدرک دیپلم تجربی شد. شهید جاویدی در
پانزدهم بهمن ماه سال 58 وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي فسا شد . با
شروع جنگ تحمیل داوطلبانه به سوی جبهه شتافت و در مناطق عملياتي مختلف از
جمله عمليات ثامن الائمه ( شکست حصر آبادان ) - طريق القدس ( آزادي بستان )
فتح المبين بيت المقدس و آزادي خرمشهر - کرخه نور و کردستان فداکاريهاي
زيادي نمود. در تمام دوران حضورش در
سپاه همیشه پيش قدم حضور در صحنه هاي خطر در داخل و خارج کشور بود.
وی در حالی که فرماندهی گردان 941 را هدایت میکرد هدایت گردان فجر را هم به عهده داشت . و از همان زمان فرمانده گردان فجر شد . بارها از طرف فرماندهان بالاتر تلاش شد او را از فرماندهي گردان فجر بردارند و فرماندهي جمع بالاتري و بيشتري را به او واگذار کنند ولي هر بار رزمندگان گردان فجر با خواهش و استدعا از فرماندهان بالاتر او را براي خود حفظ مي کردند. گردان فجر در عملياتهای والفجر 1 ، والفجر 2 ، والفجر 4 ، والفجر 8 ، عملیات خيبر ، بدر، کربلاي 4 و 5 و 8 کربلاي 10 ، بيت المقدس 7 و والفجر 10 و ... شرکت کرد.شهید مرتضی جاویدی پس از مبارزات و مجاهدات خستگي ناپذير در عمليات کربلاي 5 در هفتم بهمن ماه سال 65 پس از روزها تلاش و جهاد به آرزوي هميشگي خود رسيد. روحش شاد
« دیــــدار بـا امــام »
مرتضی جاویدی همچنین در عملیات والفجر 2 رشادتهای بسیاری خلق کرد و به همراه نیروهایش در محاصرهی دشمن مقاومت جانانهای میکند تا به قول خودش احد تکرار نشود.
بعد از عملیات والفجر 2 فرماندهان جنگ به محضر امام میروند.
محسن رضایی و صیادشیرازی گزارشی از عملیات میدهند و به رشادت و قابلیت مرتضی جاویدی و نیروهایش اشاره میکنند.
امام با شنیدن سخنان صیاد از جا برمیخیزد و تمام قد میایستد و شهید جاویدی را در بغل میگیرد.
همهی نگاهها به امام بود و لبهای مبارکشان که بر پیشانی مرتضی مینشیند و مرتضی در حالی که اشک میریخته است شروع به بوسیدن دست و بازو و صورت امام میکند.
صیاد شیرازی در یکی از سفرهایش به شیراز، سراغ مزار مرتضی را میگیرد.
تا میرسد به شهر فسا و بعد روستای جلیان. همراهان صیاد میگویند از فاصلهی 50 متری مزار، از ماشین پیاده میشود.
لباسش را مرتب میکند و با احترام کامل نظامی با قدم آهسته به سمت مزار میرود و آنجا دست راست را به گوشهی کلاه نظامی میچسباند و فاتحه میخواند و هرچه بچههای سپاه فسا که از حضورش خبردار شده بودند از او میخواهند ناهار را آنجا بماند، میگوید من در ماموریتم و فقط به احترام مردی که امام به پیشانیاش بوسه زد، به اینجا آمدهام و باید بروم.
منبع : کتاب تپه ی جاویدی و راز اشلو/ نویسنده اکبر صحرایی
انتهای متن
وی در حالی که فرماندهی گردان 941 را هدایت میکرد هدایت گردان فجر را هم به عهده داشت . و از همان زمان فرمانده گردان فجر شد . بارها از طرف فرماندهان بالاتر تلاش شد او را از فرماندهي گردان فجر بردارند و فرماندهي جمع بالاتري و بيشتري را به او واگذار کنند ولي هر بار رزمندگان گردان فجر با خواهش و استدعا از فرماندهان بالاتر او را براي خود حفظ مي کردند. گردان فجر در عملياتهای والفجر 1 ، والفجر 2 ، والفجر 4 ، والفجر 8 ، عملیات خيبر ، بدر، کربلاي 4 و 5 و 8 کربلاي 10 ، بيت المقدس 7 و والفجر 10 و ... شرکت کرد.شهید مرتضی جاویدی پس از مبارزات و مجاهدات خستگي ناپذير در عمليات کربلاي 5 در هفتم بهمن ماه سال 65 پس از روزها تلاش و جهاد به آرزوي هميشگي خود رسيد. روحش شاد
« دیــــدار بـا امــام »
مرتضی جاویدی همچنین در عملیات والفجر 2 رشادتهای بسیاری خلق کرد و به همراه نیروهایش در محاصرهی دشمن مقاومت جانانهای میکند تا به قول خودش احد تکرار نشود.
بعد از عملیات والفجر 2 فرماندهان جنگ به محضر امام میروند.
محسن رضایی و صیادشیرازی گزارشی از عملیات میدهند و به رشادت و قابلیت مرتضی جاویدی و نیروهایش اشاره میکنند.
امام با شنیدن سخنان صیاد از جا برمیخیزد و تمام قد میایستد و شهید جاویدی را در بغل میگیرد.
همهی نگاهها به امام بود و لبهای مبارکشان که بر پیشانی مرتضی مینشیند و مرتضی در حالی که اشک میریخته است شروع به بوسیدن دست و بازو و صورت امام میکند.
«ادای احترام صیاد شیرازی به اشلو»
صیاد شیرازی در یکی از سفرهایش به شیراز، سراغ مزار مرتضی را میگیرد.
تا میرسد به شهر فسا و بعد روستای جلیان. همراهان صیاد میگویند از فاصلهی 50 متری مزار، از ماشین پیاده میشود.
لباسش را مرتب میکند و با احترام کامل نظامی با قدم آهسته به سمت مزار میرود و آنجا دست راست را به گوشهی کلاه نظامی میچسباند و فاتحه میخواند و هرچه بچههای سپاه فسا که از حضورش خبردار شده بودند از او میخواهند ناهار را آنجا بماند، میگوید من در ماموریتم و فقط به احترام مردی که امام به پیشانیاش بوسه زد، به اینجا آمدهام و باید بروم.
منبع : کتاب تپه ی جاویدی و راز اشلو/ نویسنده اکبر صحرایی
انتهای متن
نظر شما