زندگی نامه شهید خداخواست پارسائی / عملیات والفجر 8
پدرومادرم براي من گريه نکنيد اگر مي خواهيد گريه کنيد براي حسين گريه نکنيد که در موقع شهيد شدن هيچ کس پشت سرش نبود وچند روز جسدش در زير آفتاب سوزان بود.

نوید شاهد فارس:
 شهید خداخواست پارسائی در سال 1344 در یکی از روستاهای دور افتاده و محروم به نام گود اسپید دشمن زیاری در چند کیلومتری شیراز دیده به جهان گشود . در سن شش سالگی در همان روستا وارد دبستان شد و دوره ابتدائی را در همان جا به پایان رسانید وی برای ادامه تحصیل به مشايخ دشمن زیاری رفت و سال اول راهنمایی را در مدرسه راهنمایی طالقانی مشايخ دشمن زیاری گذراند.


 وی که از خانواده فقیری بود موفق نشد به تحصیل ادامه دهد و مجبور شد دست از تحصیل بکشد و در زندگی محروم خانواده خود برای معاش روزمره خانواده به پدرش کمک کند. به همین علت با خانواده آن محل را ترک کند و به شیراز آمدند.  همزمان با بلوغ وی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به رهبری امام خمینی آغاز شد .

 شهید پارسائی در تظاهرات و راهپیمائی ها همراه همرزمان خود پاسداران شهید عباس پارسائی و علیرضا جهاندخت شرکت فعالانه داشت و همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی یک لحظه ساکت ننشست و در مساجد و اماکن مذهبی شرکت فعال داشت به نماز و نماز جمعه اهمیت بسیاری می داد.

 تا این که در سال 1359 که یورش ناجوانمردانه صدام علیه جمهوری نوپای اسلامی آغاز شد و به فرمان امام امت در پنج آذر همان سال بسیج مردمی تشکیل گردید وی به عضویت گروه مقاومت مسجد شهید مفتح در آمد وی یکی از اعضای بسیار فعال گروه مقاومت بود در تمام برنامه بسیج گروه مقاومت شرکت چشمگیری داشت .

وی تمام شب ها بیدار می ماند و جهت جمع آوری کمک به جبهه های حق علیه باطل و مسجد و گروه مقاومت تلاش فراوان می نمود وی در اردوهای بسیج و مانورها شرکت فعالی داشت که از طرف بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشویق نامه دریافت نمود در مسجد و گروه مقاومت الگویی بود برای دیگر برادران بچه های محله را به گروه مقاومت و مسجد جذب می کرد.

 وی در نوسازی و احیای مسجد مفتح شرکت فعال داشت تمام وقت گران خود صرف خدمت به خدا و مردم می نمود وی از طرف صنف آرد فروشان مامور شد تا به خانواده های بی بضائت و کم در آمد که نان محلی می پختند آرد نو توزیع می نمود وی در شاخه ای از کمیته امداد امام خمینی و صندوق خیریه مسجد نقش بی نظیری داشت.

  با دست پینه بسته کارگری خود که از صبح تا غروب تلاش می کرد معاش برای خانواده محروم خود بدست می آورد و شب ها را صرف نگهبانی در راه خدا و انقلاب اسلامی می نمود وی نقش بسیار فعالی در افشای و توطئه منافقین و گروهک ها داشت وی در سال 1363 در 12 بهمن هنگامی که منافقین کوردل به غرفه آستانه قصد حمله و آتش زدن را داشتند نقش فعالی در متلاشی کردن و خنثی نمودن عمل زشت آنها داشت و در محل با فحشاء و فساد و قاچاق همکاری بسیار بی نظیری با ارگان ها و کمیته ها داشت.

وی مدت چهار سال در گروه مقاومت شهید مفتح خدمت نمود و همیشه عشق جبهه از سر او بیرون نمی رفت و تمام وقت در فکر جبهه رفتن بود و همیشه می گفت : من باید به بقیه ی برادرانم در جبهه بپیوندم و اسلحه های به زمین افتاده برادرانم را بردارم و سینه خود را آماج گلوله های دشمن کنم.

 وی همیشه مردم را به فکر آخرت و قیامت می انداخت و می گفت ای برادران دنیا ارزشی ندارد دیر یا زود استان را طلاق خواهد داد و از خود جدا خواهد کرد پس چرا با این دنیای بی وفا را طلاق ندهیم پیش از آنکه او بتواند ما را طلاق دهد و سرانجام یک لحظه خاموش ننشست و به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان خمینی بت شکن لبیک گفت و در دوم آذر ماه94 پا به عرصه میدان نبرد گذاشت و عاشقانه و خالصانه با دشمنان خدا جنگید و سرانجام در 22 بهمن 64 در عملیات پیروزمندانه والفجر هشت در شهر فاو عراق بوسیله راکت و بمب شیمیایی دشمن شربت شهادت نوشید . روحش شاد .



گزیده ای از وصیت نامه

 پدرومادرم براي من گريه نکنيد اگر مي خواهيد گريه کنيد براي حسين گريه نکنيد که در موقع شهيد شدن هيچ کس پشت سرش نبود وچند روز جسدش در زير آفتاب سوزان بود.

 وصيتم اين است که شما هر کاري که مي کنيد براي خدا باشد و از کليه برادران مي خواهم که سنگر مرا خالي نگذاريد واگر هم به جبهه نمي آييد مدرسه را خالي نکنيد ومسجد را خالي نگذاريد.


من مي خواهم مثل حسين از دنيا بروم ونه در رختخواب بيمرم مي خواهم براي دين حسين دفاع کنم ومي خواهم درخت حسين را که با جان وخون احتياج دارد آبياري کنم.


 از ملت شهيدپرور انقلاب اسلامي مي خواهم که امام عزيز را تنها نگذارند.


منبع : مرکز اسناد ایثارگران فارس
انتهای متن/




برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده