سالروز شهادت؛
شهید مصطفی زارعی جلیانی در سوم اردیبهشت سال 65 به شهادت رسید و پیکر بهشتی او هرگز به وطن بازنگشت.

 نوید شاهد فارس: مصطفی زارعی در 22 مهر سال 1341 در روستای جلیان شهرستان فسا به دنیا آمد و بعد از وفات پدر تکیه ‌گاه خانواده خود محسوب می‌شد بنابراین بعد از پایان سال اول متوسط برای کمک به معیشت خانواده به آموختن صنایع دستی با چوب از پدربزرگ خود پرداخت و وارد بازار کار شد.


شهید زارعی به دلیل علاقه به ارتش جمهوری اسلامی ایران پیوست و این همزمان با دوران جنگ تحمیلی عراق بود. او که یکی از اهدافش از عضو ارتش شدن در ارتش دفاع از دین و کشورش بود در نظم و انجام وظیفه زبانزد فرماندهان و همرزمان خود بود.

شهید مصطفی زارعی که محل خدمتش در استان کردستان بود برخلاف عده‌ای که به خاطر شرایط جوی کردستان از حضور گروه‌های منافق در آن منطقه ترک خدمت کرده‌اند، هیچگاه محل خدمت خود را ترک نکرد.

صله رحم اولین اولویت او بود و در هر شرایطی از احوال دوستان و اقوام خود اطلاع داشت، ابتدای اردیبهشت سال 65 با خانواده و اقوام خداحافظی می‌کند و این آخرین چیزی است که خانواده از او به یاد دارند.

مصطفی در سوم اردیبهشت سال 65 در عملیات قادر در منطقه لولان ارومیه به شهادت می‌رسد و  پیکرش هرگز به وطن باز نمی‌گردد.

در خاطراتی که دوستانش از او تعریف می‌کنند جوانمردی معیار بارز شخصیت او است، یکی از همرزمانش می‌گوید: در عصر یکی از روزهای سال 65 یکی از پادگان‌های روستای ربط در سردشت، مورد حمله اشرار مسلح، کومله، دموکرات و منافقان قرار گرفت که ما توانستیم بعد از ساعت‌ها مقابله و دفاع، پادگان کانی ملا را پس بگیریم و به پایگاه ربط برگردیم.

بعد از آمارگیری شهدا و مفقودان متوجه شدیم که پیکر یکی از 4شهید آن عملیات در منطقه جا مانده است، من و مصطفی با اجازه از فرماندهی و بررسی منطقه به صورت داوطلبانه برای آوردن پیکر سرباز شهید به منطقه عملیاتی برگشتیم. برای رسیدن به محل 40 دقیقه سینه‌خیز رفتیم و بعد از درگیری با اشرار موفق به برگرداندن پیکر آن شهید بزرگوار شدیم.

همسر شهید می‌گوید: همرزمان شهید می‌گویند که در عملیات بازپس‌گیری منطقه حاج عمران آب تمام شده بود و همه تشنه بودند، مصطفی برای آوردن آب به منطقه عملیاتی عراقی‌ها وارد می‌شود و به گفته خودش با یاری ائمه اطهار و کمک‌های غیبی برای بچه‌ها آب می‌آورد.

او ادامه می‌دهد: شهید زارعی نسبت به اوضاع فقرا و همسایگان خود را مسئول می‌دانست، در همسایگی ما پیرزن نابینایی زندگی می‌کرد که او علاوه بر تهیه خوراکی، پوشاک و لوازم ضروری، منزل او را نیز آب و جارو می‌کرد و برایش غذا می‌پخت، در مرخصی‌ها این جزء برنامه‌اش بود. این خانم که نمی‌توانست قیافه مصطفی را ببیند، بعد از شهادتش خواب می‌بیند که جوانی زیبا، نورانی و بلند قامت به منزلش آمده و کارهایش را انجام می‌دهد و بابت اینکه بعد از این کمتر به او سر خواهد زد عذرخواهی می‌کند، پیرزن نابینا بعد از شهادت توانسته بود چهره مصطفی را ببیند.

همسر شهید زارعی می‌گوید: اویل ازدواجمان ، به دلیل کم سن و سال بودنم بیشتر ساعات را خواب بودم و او خودش غذا می‌پخت، گاهی پیش می‌آمد که من یادم می‌رفت زیر غذا را کم کنم و غذا می‌سوخت، اما هیچوقت عصبانی نمی‌شد و همه چیز را با شوخی و خنده پشت سر می‌گذاشت.

انتهای متن/

منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس

برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۳
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۲۷ - ۱۳۹۷/۰۴/۱۲
0
3
روحش شاد
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۲۶ - ۱۳۹۷/۰۵/۱۹
0
2
روحش شاد .کاش ما هم شهید شویم
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۵۹ - ۱۴۰۲/۱۲/۰۵
0
1
اللهم الرزقنا شهادةفی سبیلک تحت رایةنبیک مع اولیائک
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده