شهادت 19 اردیبهشت؛
پس از صحبتهای شيرين و نوشيدن يک ليوان چای آنها را ترک کردم که به طرف ديگر دوستان بروم با ساير سربازها، درست مسافتی که بايستی من به سنگر ديگر سربازان برسم. يک سرازيری بود که من پس از عبور از سرازيری خواستم مسافت سربالايي را طی کنم که گلوله ای به فاصله 3 الی 4 متر من به زمين خورد .
خاطره ی خودنوشت شهيد عبدالرسول بهبودی (1)

نوید شاهد فارس:
  شهيد عبدالرسول بهبودی در یکم مهرماه 1333 در روستای سر ميدان از توابع شهرستان فيروزآباد ديده به جهان گشود.
تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم گذراند.
او به ورزش علاقه زيادی داشت و در رشته های فوتبال - دو و ميدانی - و وزنه برداری زياد فعاليت می کرد چندين بار در مسابقات دو ميدانی مقام قهرمانی و در رشته وزنه برداری مقام سوم را کسب کرد و موفق به کسب يک مدال درجه يک در رشته دو ميدانی و يک مدال درجه 3 در رشته وزنه برداری شد.
پس از دوران سربازی با شرکت در کنکور دانشکده افسری تهران در مهر ماه سال 1356 پذيرفته شد .
با غاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت و سرانجام در عمليات بيت المقدس در نوزدهم اردیبهشت سال 1361 در منطقه خونين شهر در حجله گاه خونين به لقاءالله پيوست .


(خاطری خود نوشت)
امروز يکشنبه مورخه 16 فروردین 1360  ساعت 5:30 دقيقه می باشد درست ساعت 5 بود که من پس از اينکه از پيش دوستان به نامهای دهقانی ، اطمينان، رسولی ، کلانتری، جوکار و ديگر دوستان پس از صحبتهای شيرين و نوشيدن يک ليوان چای آنها را ترک کردم که به طرف ديگر دوستان بروم با ساير سربازها، درست مسافتی که بايستی من به سنگر ديگر سربازان برسم. يک سرازيری بود که من پس از عبور از سرازيری خواستم مسافت سربالايي را طی کنم که گلوله ای در يک نقطه به فاصله 300 متر از آن محل به زمين  می رسيد متاسفانه کوتاه کرد و صدای آن درست نزديک من تمام شد و گلوله به فاصله 3 الی 4 متر من به زمين خورد که بلافاصله خود را به زمين انداخته و بخود گفتم ديگر کار من تمام شد و بخدای بزرگ قسم اصلاً اميد حرف زدن ديگر نداشتم و از آنجايی که خداوند هميشه خيرخواه بندگان خود هست من را در آن لحظه بحرانی نجات داده و دوباره من به زندگی خود ادامه دهم نمی دانم خداوند به چه کسی رحم کرد .
 البته ناگفته نماند که ديروز مورخه 15/1/1360 رأس ساعت 3 صبح از دو نقطه به عراقی ها حمله شده بود و پس از گرفتن دو نقطه حساس ( نه موشکی و يک کانال ) چپ و راست و زدن ضربه سنگين و به اسير گرفتن 64 نفر و نابود کردن چند تانک که توسط همکار عزيز خود سرکار استوار يکم غفاری زده شده بود و نزديک 100 الی بيشتر کشته به اين مزدوران وارد شده بود و اين درگيری درست تا ساعت 8 شب به مدت 17 ساعت بطول کشيد.
 البته خاطره زياد است چون هر لحظه هر ساعت و هر روز بزرگترين خاطره های من می باشد تنهايی ديگر حوصله نوشتن آنها را ندارم اگر بخواهم بنويسم يک کتاب می شود به قطر نسبتاً زياد .

باز خدا ترا شکر می کنم و دلم می خواهد من درست تعداد زيادی را از اين ارتش کثيف عراق از بين برده و بعد خود شاهد آن باشم البته تا کنون هم بوده ام و اينطور خود توسط ترکش گلوله کشته شدن خوب نيست دلم می خواهد در رويارويی سرباز عراقی قرار گرفته که اگر کشته هم شدم و جنازه ام را پيدا نکردند ارزشمند باشد . به اميد آن روز .
رسول بهبودي ساعت 40/5
مورخه ی 16/1/1360
والسلام

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس
   

برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۱
GHAZAL
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۴۳ - ۱۳۹۹/۱۰/۱۳
1
2
شهید عبدالرسول بهبودی دایی مامان منه من خیلی بهش افتخار میکنم.
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده