امداد غیبی در یک عملیات / خاطره خودنوشت شهید جهانگیر کشوری (۱)
جمعه, ۳۰ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۲۲:۳۶
مثل اين که بوي عمليات مي آيد تمام گردان دعا مي کردند همه گريه مي کردند همه خدا را ذکر مي کردند و حسين را صدا مي زنند بله عمليات نزديک بود اين هم چه عملياتي . عملياتي بود که پس از 3 سال شناسايي مي خواست انجام شود بله عمليات ما عمليات قدس و انهدام نيرو بود .
با رسیدن به سن سربازی دفترچه آماده به خدمت گرفت واز طريق ارتش مجدد به جبهه اعزام شد. در چند عمليات شرکت کرد و سرانجام در بيست و هشتم شهريور ماه 1365 در منطقه عملياتي مهران بر اثر اصابت ترکش به بدن توسط مزدوران بعثي عراق به شهادت رسيد و پس از تشييع در قطعه شهداي دارالرحمه شيرازبه خاک سپرده شد .
(متن خاطره خودنوشت)
بسم الله الرحمن الرحيم
مثل اين که بوي عمليات مي آيد تمام گردان دعا مي کردند همه گريه مي کردند همه خدا را ذکر مي کردند و حسين را صدا مي زنند بله عمليات نزديک بود اين هم چه عملياتي . عملياتي بود که پس از 3 سال شناسايي مي خواست انجام شود بله عمليات ما عمليات قدس و انهدام نيرو بود .
عمليات قدس3
در شب 20 تیر ماه 1364 توسط گردان هاي امام مهدي ـ قاسم بن الحسن ـ امام علي ـ و امام حسين از لشکر 19 فجر شد. اين عمليات به قوه ي الهي بهترين عمليات بود که در 5 سال جنگ سابقه نداشته بود برادران رزمنده اسلام با روحيه شاد و شهادت طلبي چنان به قلب دشمن يورش بردند که دشمن خار و ذليل را خود را گم کرده بود. اين عمليات در 3 سال پيش محور آن توسط پاسدار شهيد هرمزپور شناسائي و بعد از 3 سال اين عمليات انجام شد اين عمليات در شيار بود و مسير حرکت اکثراً در شيارهاي 8 متري با عمق 3 متر بود . ابتدا از مقر جهت آموزش براي عمليات به دشت عباس رفتيم 12 روز آنجا بوديم و بعد 19 تیر 1364 به روستاي فرخي در دهلران جهت استراحت يک روز برادران خوابيدند جهت شب عمليات گردان يکم از تيپ 805 عراق کاملاً منهدم شد و فقط معاون گردان اسير شده هدف ما از اين حمله اين بود پايگاه فرماندهي نابود شود در هر عملياتي که مي خواستند برادران انجام دهنده به غير اين عمليات اول بايد خط شکسته شود و بعد يک گردان نيرو پيشروي کنند فقط براي يک حمله فرماندهي
ولي اين عمليات اين طور نبود ما از غرب رودخانه دور زده و از خط خودمان از کنار شيارها به قلب نيروهاي دشمن رفته بوديم که دست چپ ما خط عراق بود و دست راست توپخانه ي عراق و ما هم وسط آن بوديم و اين مي توان گفت فقط و فقط دست خداوند در اين عمليات بود . اين عمليات با رمز امام صادق و الله اکبر الله اکبر الله اکبر در غرب رودخانه ميمه و شرق بود و حدود 13 کيلومتر پيشروي کرديم و از 4 سنگر کمين و ميدان هاي مين گذشتيم. در اينجا خداوند چشم هاي دشمن کور کرد و در سنگر کمين ما را نديدند و ميدان مين کاملاً پاک سازي نشده بود و بچه ها نمي دانستند ميدان مين است و از روي ميدان مين مي رفتند و اينجا باز هم کمک امداد غيبي خداوند بدانيد .
در شب عمليات نبايد تجهيزات تکان بخورد ولي در آن موقع در روبروي سنگر کمين بچه ها سر راه مي رفتند و تمام تجهيزات تکان مي خورد و دشمن روسياه نمي فهميد در آن شيار راه رفتن مشکل بود چون که شب بود و هر پاي که مي گذاشتي 10 الي 12 سانتي متر پائين مي رفت ولي بچه هاي ما 13 کيلومتر رفتند و نبردشان آغاز کردند و باز هم 13 کيلومتر آمدند نبرد ساعت 30/2 دقيقه آغاز شده و با پيروزي که نصيب لشکر اسلام شده در ساعت 30/3 دقيقه عقب نشيني کرديم در ساعت 30/2 دقيقه دشمن نيروهاي جديد آورده بود تا نيروهاي بعدي براي استراحت برگرداند ولي آنها را گذاشته بود که صبح برگرداند و اين همه از کارهاي خداوند بود.
بچه ها از 3 محور نبرد آغاز کردند و هدف گردان امام مهدي اين بود پايگاه و فرماندهي دشمن نابود کند بچه ها آهسته به نيروهاي دشمن نزديک شده بود نگهبانان درست سر بريده شده و با رمز يا مهدي حمله کردند دشمن باور نداشته بود در اين موقع نيروهاي اسلام يورش بردند و در اين موقع غافلگير شده بود .
ادامه دارد...
منبع: خاطره خودنوشت، پرونده فرهنگی مرکز اسناد ایثارگران فارس
نظر شما