شهيد سید محمد ساجدی در سال 45 در خشت به دنیا آمد. 16 ساله بود که به جبهه رفت و در عملیات های بسیاری شرکت کرد و سرانجام در عملیات کربلای 4 به شهادت رسید.
مروری بر زندگی نامه شهيد سید محمد ساجدی / شهادت عمليات كربلاي 4

نوید شاهد فارس: شهيد سید محمد ساجدی در ششم خرداد 1345 در خانواده اي متدين و مذهبي از سادات خشت پا به عرصه حيات گذاشت. او در دامان پاك و پر مهر محبت خانواده تربيت يافت. تا اينكه دوران تحصيلی اش آغاز و پابه عرصه مهد علم گذاشت.
 از همان دوران قرائت قرآن را نزد پدر فرا گرفت . پس از اتمام تحصيلات ابتدائي قدم به مدرسه راهنمائي گذاشت كه با موفقيت اين مقطع را سپري نمود. دوران راهنمایی او مصادف شد با اوج گيري تظاهرات امت اسلامي ايران بر عليه نظام شاهنشاهي. محمد نیز همگام با مردم در راهپيمائي ها و برنامه هاي اعتراضي بر عليه طاغوت شركت می کرد . تا اينكه به لطف خداوند انقلاب به پيروزي رسيد.

پس از پیروزی انقلاب محمد جهت ادامه تحصيل به دبيرستان راه يافت كه اين ايام مصادف با شروع جنگ تحميلي ودفاع مقدس امت شهيد پرور ايران در مقابل دشمن متجاوز شد.

در سال دوم دبیرستان بود که درس را رها کرد و به جبهه رفت و براي اولين بار در تاريخ 18 آبان 1361 به جبهه عزيمت نمود.  در جبهه با پرچم  داري سردار شهيدسيد محمد صادق ساجدي پس از سه ماه فداكاري و ايثار به وطن خود بازگشت و در مدت سكونت خود در محل يا بسيج سپاه خشت همكاري فعال داشت. پس  از مدتی به خیل سبزپوشان سپاهی پیوست.

او همراه با كاروانهاي فتح و 1-2-3 به جبهه عزيمت نمود و هر بار پس از طي مدت ماموريت خود سرافرازانه بر مي گشت . براي پنجمين بار همراه باعده اي از همرزمان به جبهه مهاباد عزيمت نمود و بعد از سه ماه خدمت دوباره به آغوش خانواده خود بازگشت كه پس از اندك مدتي براي ششمين بار به جبهه بوكان عزيمت نمود. و حدود يك ماه در آن جبهه مشغول نبرد شد.

در تاريخ 19 آذر  1363 جهت سپري نمودن دوران سربازي خود به خدمت سپاه در آمد و در تيپ احمد ابن موسي به فداكاري مشغول و بدليل علاقه وافرش به فرمانده شهید باقر سليماني خود را به لشكر 19 فجر منتقل و در گردان حضرت زينب به فرماندهي شهيد باقر سليماني به خدمت خود ادامه داد.

در ابتدا بعنوان مسئول تبليغات گردان انتخاب گرديد اما لياقت وي باعث شد تا او را بعنوان مسئول تعاون گردان منصوب نمايند. و با حفظ همين سمت دوشادوش همرزمان شهيدش باقر سليماني هرمز دهقان و هاشم اعتمادي در جبهه هاي مختلف سومار آبادان جزيره مجنون و ديگر جبهه ها مشغول نبرد باشد. تا اينكه نواهای عملیات جدید ( والفجر 8 ) به گوش محمد رسید . او مسئول تعاون گردان بود و در عمليات نمی توانست شركت كند ولي با اصرار فراوان از فرماندهان و جايگزيني نيرو به جاي خود توانست دوشادوش ديگر رزمندگان سلاح در دست گرفته و دليرانه بجنگد .

در آن عملیات پس از 48 ساعت نبرد بي امان در بعداظهر 22 بهمن 1364 از ناحيه كمر و ران مجروح شد و مدتي در بيمارستان يزد بستري بود . براي گذراندن دوران نقاهت به خشت آمد و قبل از آنكه هنوز كاملا بهبودي يافته باشد مجددا آهنگ جنگ نمود و عازم جبهه گرديد. او همچنان در گردان زينب با مسئوليت قبلي به خدمت ادامه داد.

او در تاريخ 16 آذر  1365 با اينكه بيست و پنج ماه خدمت مقدس سربازي را به پايان رسانيده بود حاضر نشد جبهه را خالي كند . چنان اشتیاقی در جبهه ماندن سراسر وجودش را فرا گرفته بود كه به ندرت از مرخصي استحقاقي خود استفاده مي كرد و هر وقت براي ديدن خانواده و دوستان مي آمد هنوز چند روزي به پايان مرخصيش باقي مانده بود كه به جبهه بر مي گشت.

عمليات كربلاي 4
هنگام حركت براي عمليات با چهره اي خندان و بشاش از همه خداحافظي كرد و در پيامي كه به امت شهيد پرور  داده است. ضمن استعانت از خداوند نويد فتح و پيروزي و بهره برداري از خون مطهر شهدا در گفتار عارفانه اش نمايان است و اعلام ميدارد كه اين بار به كربلاي امام حسين مي رسيم و در حاليكه شهيد شوق زيارت قبر امام حسين را در سر مي پروراند. در شب 4 دی 1365 با رمز يا محمد رسول الله بر خصم زبون تاخت و بعد از گذشتن از صفوف مستحكم دشمن در عمليات كربلاي 4 در منطقه شلمچه در ساعت 5/6 صبح به ملاقات امام حسين شتافت وبه خيل شهيدان كربلاي ايران پيوست. پيكر پاك و مطهرش مفقود گرديد وهمانند جده اش زهراي اطهر قبرش مفقود گرديد.

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده