مروری بر زندگی نامه شهید رستم علی قادری پور
چهارشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۲۸
شهید رستم علی قادری پور در یکم مرداد ماه 1330 در گويم به دنیا آمد تا کلاس پنجم ابتدایی را گذراند و سپس به علت فقر اقتصادی از نعمت تحصیل محروم ماند. او پس از سربازی به خدمت ارتش درآمد ولی روحیه ی مذهبی او طاقت ظلمهای شاه را نداشت...
نوید شاهد فارس : شهید رستم علی قادری پور در یکم مرداد ماه 1330 در خانواده اي مذهبي در گويم ( 30 کيلومتري شيراز ) ديده به جهان گشود . دوران ابتدايي تحصيلي اش را در دبستان گويم با موفقيت به پايان رساند. به علت مشکلات ، ادامه تحصيل براي وي مقدور نبود و لذا به شيراز رفت و مدت 2 سال در مغازه اي ، سپس به مدت 3 سال در ثبت احوال مشغول به کار گرديد .
بعد از آن جهت خدمت مقدس سربازي به تهران اعزام شد . او شغل دائميش را خدمت در ارتش انتخاب کرد و لذا در 2 مرداد ماه1351 به استخدام اين نيرو در آمد و پس از آموزش های لازم در تيپ 55 هوابرد شيراز مشغول انجام وظيفه گرديد . شهيد قادري وظيفه اش را صادقانه انجام مي داد . با اوجگيري مبارزات مردم بر عليه رژيم ستمشاهي به رهبري امام خميني و اعلام حکومت نظامي از طرف رژيم طاغوت رستم علي سعي در کمک کردن به مردم را داشت و در حکومت نظامي هائي که شرکت مي نمود هميشه نظامي هايي را که با مردم درگير مي شدند منع مي نمود و همچنين اکثر اوقات با لباس شخصي در تظاهرات بر عليه رژيم شاه شرکت مي نمود و از روحيه قوي امت امام بر عليه شاه و اربابانش سخن مي گفت .
با پیروزی انقلاب و آغاز جنگ تحميلي داوطلبانه به مدت 6 ماه به جبهه کردستان اعزام و با مزدوران خصم به مبارزه پرداخت . 45 روز از اين مدت در محاصره نيروهاي دشمن بود که با کمک نيروهاي اسلام آزاد شد . پس از اتمام مأموريت به يگان خود در شيراز ( تيپ 55 هوابرد ) مراجعت و مدت زماني را گذراند و سپس به جبهه شلمچه و دزفول اعزام شد . در اين جبهه مسئوليتش به کارگيري خمپاره هاي 120،81 بر عليه دشمنان بود که با مهارت به انجام آن اهتمام مي ورزيد . در يکي از عملیات ها در اثر اصابت يک گلوله کاتيوشا در نزديکي ماشين که منجر و به شهادت دو تن از همرزمان و مجروح شدن خودش مي گردد .
زمانی که در بیمارستان زخمی بود مدام گلايه مي کرد و مي گفت : من لياقت شهادت را نداشتم . او می گفت: آنقدر با نيروهاي خصم مي جنگم و در جبهه مي مانم تا به آرزويم " شهادت " در راه خدا نائل گردم .
او در آخرين دیدار برخوردش ، خداحافظيش با آشنايان همه و همه حالي ديگر داشت . يک روز پس از عزيمتش به جبهه سومار با پسر دائي خود به گلزار شهداي گويم رفته و با اشاره محلي را نشان مي دهد و مي گويد که من را در همين جا دفن کنيد وی سرانجام در 20 فروردین 1363 از ناحيه قلب و ريه مجروح و به فيض شهادت و آرزوي هميشگي اش نائل مي گردد و در ميان بدرقه پر شور و انبوه امت حزب الله در زادگاهش گويم به خاک سپرده مي شود .
انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی مرکز اسناد ایثارگران فارس
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۱
شهید رستم علی بابا بزرگ یکی از همکلاسی هامه