خاطرات روز نوشت شهید نجف نیکو «1»
يکشنبه, ۱۶ تير ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۵۶
روز چهار شنبه به دهنۀ محمد کریم رفتیم و یک ماشین سیمرغ که شب چهار شنبه فرار کرده بود پیدا کردیم که نفرات زخمی شده بود و ماشین را جاگذاشته بودند و جنس آن ها را پیدا کردیم و یکی از زن ها داخل آن بود زخمی شده بود .
نوید شاهد فارس: شهید نجف نیکو در
سوم خرداد ماه 1340 در خانواده ای مذهبی و محقر در زاهدان دیده به
جهان گشود و تحت تربیت پدری با ایمان و زحمتکش و مادری دلسوز و با ایمان
پرورش یافت.
در
شش سالگی وارد مدرسه شد و تحصیلات خود را تا دیپلم در رشته علوم اقتصاد گذراند.در سال 1360 موفق به اخذ
دیپلم گردید و از همان زمان در سپاه زاهدان مشغول خدمت شد. در سال 1361
وارد کمیته انقلاب شد . درسال 62 ازدواج کرد که ثمره آن دو فرزند بود. در سال 63 به مدت 8 ماه در جبهه جنوب مخلصانه به
نبرد با دشمنان پرداخت و با سودا گران مرگ مبارزه کرد و سرانجام در 17 تیر ماه 1364 به شهادت رسید.
خاطرات روز نوشت شهید نجف نیکو «1»
23/5/ ساعت 6 بعد از در دهنۀ موتوری بودیم که تا ساعت 10 کمین زدیم ولی چیزی نگرفتیم و جای کمین را عوض کردیم و تا صبح آن جا بودیم ولی موفق نشدیم .
27/5/ این شنبه و یک شنبه اشتباهی است و دهم و یازدهم شهریور می باشد . شب شنبه با تعدادی بچه های سپاه و کمیته با هم در ریگ ملک رفتیم و دوتا از اشرار دستگیر کردیم و به سپاه تحویل دادیم .
روز یک شنبه با سه اکیپ و سه تا ماشین به طرف لاویز رفتیم و موقعی که به طرف مسیر جاده می آیم یکی از ماشین ها چپ شد که حسین کارگر و سیف الله پور و عباس رضایی جهان آرا زخمی شدند و به زاهدان بردند الان بیمارستانیم .
صبح با عبدالعی به خانه ی ذبیح الله نوروزی رفتیم روز پنج شنبه نامه ی برادر رنجبر به دستم رسید و موقعی که از زاهدان برگشتم بچه ها به من دادند.
روز جمعه جواب نامه ی برای رنجبر نوشتیم شب جمعه جادهی لادیز بسته بودیم و من آزادی که بچه ها می توان بود کنترل جاده در دست داشتیم و فقط سه نفر ... را که می خواست یک تیوتا قاچاقی آنها را قرار دهد. گرفته و به کمیته آوردیم و ساعت 9 بود که بچه ها فقط
شام خورده بودند و مسموم شده بودند مخصوصا مش قربان تیره ترک .
12/6/روز دوشنبه تعداد 12 افغانی به میل هفتاد بردیم و تعداد 500 نفر پاکستانی وارد شدند و شب آن هم با 11 نفر به رودشور رفتیم که چیزی نگرفتیم و فقط یک سیمرغ خالی گرفتیم که راه پاکن بود .
روز سه شنبه با 11 نفر به دهنه ی موتوری رفتیم و چیزی نگرفتیم و شب هم به رای بازرسی جاده به جادۀ لادیز رفتیم و شش نفر بودیم محمد مشهدی و رضا که بچۀ رشت بود وبرای من خیلی درد و دل کرد بیچاره مادرش از پدرش طلاق گرفته بود و شش ماهه بود که از مادر جدا شده
14/6 شب چهار شنبه برای بازرسی به جاده لادیز رفتیم و در حین بازرسی به یک تویوتا برخورد کردیم که چراغ خاموش می آمد وقتی به ما رسید ایست دادیم و 9 افغانی سوار آن بود که از هر نفر 2 هزار تومان گرفته بود که زا زاهدان به میل هفتاد دو ببرد . 15/6/
روز پنج شنبه عید قربان با یک مینی بوس که تعدادی افغانی مسافر آن بود به میل هفتاد دو رفتیم و آن ها را تحویل اردوگاه میل هفتاد و دو دادم و شب برای بازرسی به جاده لادیز با تعدادی از بچه ها رفتیم و هیچ چیز دستگیر ما نشد .
16/6/روز جمعه استراحت کردیم و شب آن به کمین نزدیک میل هفتاد و دو رفتیم و سه افغانی گرفتیم
. 17/6/ روز شنبه تفریحی به میل هفتاد و دو رفتیم و رفتیم آبنوسیم که دکان های پاکستانی بود ولی متاسفانه به خاطر عید قربان دکان ها بسته بود
. 20/6/شب سه شنبه با درویش تیموری به کمین رفتیم که سه تا سرباز درجۀ یک گرفته ایم که یکی از آن ها می خواست مرا بزند و من او را گرفتم و تیموری یکی از آن ها گرفت و کتک زد .
انتهای متن/
منبع: مرکز اسناد ایثارگران فارس
منبع: مرکز اسناد ایثارگران فارس
نظر شما